چکیده:
نگارنده در این نوشتار به بررسی و نقد نظریة ملاصدرا در باب ادراک و ارتباط عالم با
معلوم پرداخته است. اصولا توصیف و ستایش از حکمت متعالیه نباید به منزلة
نقدناپذیری و مصون بودن آن از هرگونه خطا تلقی شود و نه به این معنا که همة اجزای
حکمت متعالیه آسیبپذیر است. پژوهش حاضر این معنا را میرساند که برخی از آرای
ملاصدرا خالی از ابهام و ایراد نیست که یکی از آنها نظریة وی در باب ادراک و ارتباط
عالم با معلوم است. نگارنده کوشیده است دیدگاه آخوند را در این باب به گونة شفاف
مستدل گرداند و در صورتی که توجیهی در خور حکمت یافت نشود، وجه ضعف و سبب
ناتمام بودن آن را بیان کند.
خلاصه ماشینی:
"از صدر المتألهین در این مقام تعبیرات گوناگون رسیده است مانند: نفس، نسبت به صور خیالی و حسی (صور ادراکی جزئی) فاعل مبدع و أشبه به فاعل تا به محل قابل است؛ حال آن نسبت به صور عقلی انواع متأصل و معقولات به مجرد اضافة اشراقی است که برای آن، نسبت به ذوات نوری مجرد و واقع در عالم عقول حاصل میشود وهنگام ادراک معقولات کلی، ذوات عقلی مجرد را مشاهده مینماید و از سویی مدعی اتحاد مطلق مدرک با مدرک نیز میباشد.
و«نفس انسانی از حیث ذات، صفت و فعل، مثال باری جل اسمه است، در نهادش جهانی ویژه و کشوری چون کشور آفرینندة خویش دارد که فراگیر صور همه اشیاء است و آنها را به علم حضوری شهودی اشراقی مشاهده میکند، نه به علم حصولی وگرنه تسلسل لازم میآید؛ ولی چون میان نفس و مبدء هستی واسطه است و کثرت وسایط میان شیء و مبدء وجود، سبب وهن نیرو و ضعف وجود میشود، وجود فعل و أثر صادر از نفس در نهایت ضعف است وآثار مطلوب از شیء بر آن مترتب نمیشود و آن وجود صادر از نفس، وجود ذهنی و ظلی و ظهور مثالی نامیده میشود» (همانجا، صص 264 ـ 266؛ همو، الشواهد الربوبیة، صص 25 ـ 26؛ المسائل القدسیة، ص 35).
احتمال دارد مراد این باشد که نفس پس از تکامل، فاعل خلاق صور ادراکی جزئی میگردد و ممکن است مقصود این باشد که مرتبة عالی نفس به نحو بساطت، واجد همه صور علمی و مراتب قوا است و آن مرتبه، فاعل معطی مراتب مادون است ولی به هر حال باید از عالم فوق نور علم و وجود صور ادراکی افاضه گردد؛ چون فاعل مفید وجود حقیقتا الله تعالی است و ماعدای او معد است، اگر چه مجرا باشد و اسناد فاعلیت به امر بالقوه نسبت به فعلیت آن امر، حقیقی نیست."