چکیده:
«کتاب سلیم بن قیس هلالی»-که ترجمهء فارسی آن با نام«اسرار آل محمد(ص)» منتشر شده،مشتمل بر روایاتی در انتقاد به سه خلیفهء نخست و اثبات فضایل و حقانیت امیر المؤمنین علی(ع)است.گفته میشود سلیم بن قیس(مؤلف این کتاب) از اصحاب امیر المؤمنین علی(ع)بوده است.اما طبق یک دیدگاه همهء گزارشها دربارهء سلیم به یک راوی ضعیف به نام أبان بن أبی عیاش برمیگردد.دربارهء وثاقت یا ضعف سلیم و نیز واقعی یا استعاری بودن او،دیدگاههای متنوعی اظهار شده است. در این مقاله بر پایهء جستجوهای رایانهای و به شیوهء توصیفی-تحلیلی نشان داده میشود که اطلاعات ما دربارهء سلیم به طور مستقیم یا غیر مستقیم به منقولات أبان بن أبی عیاش از او برمیگردد.بنابراین،اثبات وجود سلیم به عنوان یک شخصیت برجستهء شیعی با اشکال مواجه است،گر چه واقعی بودن شخصیت او-تنها در اندازهء یک راوی گمنام عراقی-محتمل است.همچنین،با نقد دیدگاههای مصحح کتاب سلیم(محمد باقر انصاری زنجانی)نشان داده شده که توثیق سلیم از ادلهء محکم برخوردار نیست.
خلاصه ماشینی:
"سلیم در حال عقیقی سید علی بن احمد عقیقی(معاصر کلینی)در رجال خود دربارهء سلیم گفته است: «سلیم بن قیس از اصحاب امیر المؤمنین(ع)بود که حجاج او را تعقیب کرد تا بکشد،به همین سبب گریخت و نزد أبان بن أبی عیاش پناه برد.
محمد باقر انصاری زنجانی(محقق و مصحح کتاب سلیم) به تفصیل این موارد را بررسی کرده و نشان داده است که سلیم تنها یک راوی بیواسطه دارد و آن أبان بن أبی عیاش است(سلیم بن قیس،4831 ش،ج 1،صص 592-003)؛ برای نمونه،در«کافی»گاهی از ابراهیم بن عمر بدون واسطه از سلیم نقل شده،اما در موارد دیگر نام«أبان بن أبی عیاش»بین آنها ذکر شده است(کلینی،7041 ق،ج 1، صص 26،792،925،935؛ج 2،صص 193 و 414).
در بخش ممدوحین-به این اعتبار که برقی او را دوست نزدیک امیر المؤمنین(ع)دانسته و تأیید کتابش از ائمه(ع)نقل شده است-و در بخش مجروحین-به سبب اینکه صحت کتاب سلیم مورد تشکیک قرار گرفته،یاد کرده است (ابن داوود،3831 ق،صص 871 و 064).
به راستی،اگر آنگونه که در کتاب سلیم ادعا شده،سلیم آنچنان نسبت به امیر المؤمنین(ع)نزدیک بوده و آنقدر شناخته شده و مهم بوده که حجاج پس از ورود به عراق در پی دستگیری او برآمده است،پس چرا تاریخدانان از وجود او بیخبر بودهاند!و اگر او شخصیت مهمی نبوده-با توجه به اینکه حتی شخصیتهای برجستهء شیعه،عمدتا پس از شکست قیام ابن اشعث(سال 28- 38 ق)مورد تعقیب حجاج قرار گرفتند-باید دید چرا حجاج در آغاز کار خود(سال 57 ق)سراغ یک شیعهء گمنام را میگیرد!و چرا این شیعهء گمنام که-به سبب گمنامی خود-میتوانست در همان عراق در گوشهای زندگی مخفیانه اختیار کند،به جایی دور (فارس)پناه میبرد؟شاید افراد معروف،مجبور به هجرت به سرزمینهای دور بودند، ولی افراد گمنام چنین اجباری نداشتند."