چکیده:
از اواخر قرن هجدهم، تغییر بزرگی در نوع نگاه محققان به کتاب مقدس پدید آمد. تا پیش از این زمان اندیشیدن دربارة کتاب مقدس در چارچوب آموزههای کلیسا بود. اما نارضایتی فزاینده از نحوة استفادة مقامات کلیسایی از کتاب مقدس، رشد دئیسم و تهاجمات روشنگری منجر به آغاز دورة نقادی شد. نقادان با کتاب مقدس مانند یک اثر انسانی و محصولی متعلق به دورهای از تاریخ بشر برخورد کردند و آن را موضوع تحقیقات موشکافانة خود قرار دادند و تقریبا تمام جنبههای کتاب مقدس را به چالش کشیدند. نظرات آنان دربارة نویسندگان واقعی این کتاب، مطالب متناقض آن، خطاهای تاریخی، علمی، جغرافیایی و ... موجب متزلزل شدن جایگاه کتاب مقدس شد. مسیحیان معتقد نیز، که کتاب مقدس را کتابی عاری از خطا و راهنمای انسانها به سوی سعادت میدانستند، کوشیدند راهحلهایی کلی و یا موردی برای پاسخدادن به اشکالات وارد شده از سوی نقادان فراهم کنند. در این مقاله، پس از معرفی جریان نقادی کتاب مقدس و نتایج آن، به معرفی و نیز بررسی این پاسخها خواهیم پرداخت. این پاسخها ذیل چهار عنوان بررسی شدهاند: ظاهری بودن تناقضها، تفسیر تمثیلی، نسخة اصلی، و عدم مشروعیت نقادی کتاب مقدس.
From near the end of eighteenth century, the scholars’ mentality toward the
Bible was greatly changed. Before this time, thinking about the Bible was
under the authority of church doctrines. But the increasing dissatisfaction of
the way ecclesiastical authorities use the Bible, the growth of deism, and the
aggressions of enlightenment end to a new age of criticism. The critics
addressed the Bible as a human work and a product belonged to an age of
human history. They examined it carefully, and challenged almost all aspect
of it. Their views about the real authors of the book, its contradictory matters,
and historical, scientific and geographical errors cause its position to be
declined. Those Christians who considered the Bible as an infallible book
guiding humans to happiness tried to find out some general or particular
solutions to answer objections. Introducing the critical movement of the Bible
and its results, this paper will classify all solutions under four titles
superficiality of contradictions, the analogical interpretation, the original copy
and unlawfulness of criticizing the Bible.
خلاصه ماشینی:
"اما اوریگن،بنابر اعتقاد خویش،این روایت کتاب مقدس را از نظر لفظی و تاریخی بیمعنا میداند: «کدام انسان خردمندی باور میکند که اولین و دومین و سومین روز و شام و صبح آفرینش بدون خورشید و ماه و ستارگان وجود داشت؟و اولین روز اگر ما بتوانیم آن را چنین بنامیم،حتی بدون آسمان بود؟و چه کسی تا این اندازه احمق است که باور کند خدا همچون یک کشاورز«باغی را در شرق عدن غرس کرد»و در آن«درخت حیات»دیدنی و محسوسی قرار داد،از آن نوعی که هر فردی میوهاش را با دندان جسمانی بخورد،حیات را به دست میآورد؟همچنین کیست که با چشیدن میوۀ درخت«نیک و بد»در آن شریک شود؟و وقتی گفته میشود: «خدا در باغ در نسیم روز قدم میزد»و آدم خود را پشت درختی پنهان کرد،من تصور نمیکنم کسی شک کند که این عبارتها مجازی هستند که به چند نماد شبیه به تاریخ،و نه به حوادث واقعی،اشاره میکنند.
با این همه،هنوز هم اشکالات فراوانی بر کتاب مقدس وارد میشود و این نشان میدهد که منشأ اشکال اصل سخن بوده است و نه نقل اشتباه آنها؛مثلا آیا تعارض بین آموزههای یعقوب و پولس را میتوان به اشتباه نسخهبرداران نسبت داد؟ حال باید دید که آن منبع مورد استفادۀ نسخهخطیهای موجود چه بوده است؟پاسخ به این سؤال از دو حال خارج نیست؛یا این نسخه همان«نسخه اصلی»است؛یعنی همان متنی که پیامبر یا رسول ملهم نگاشته است(حال حد اکثر با چند کلمه یا جملۀ اشتباه)یا در کل چیزی است که تفاوت بسیاری با کلام ملهم خدا دارد(البته لازم نیست که تصور کنیم این منبع متفاوت،هیچ نشانی از الهام ادعایی را با خود ندارد،بلکه اگر سی درصد و یا حتی بیست درصد اضافه یا تغییر در آن«کلام الهامی»رخ داده باشد، برای متفاوت بودن کافی است)."