چکیده:
از چند سال پیش به این سو که نخستین رمانهای پسامدرن در کشور ما منتشر شدند، شناخت ویژگیهای رمان پسامدرن به یکی از مسائل مهم در مطالعات ادبی تبدیل شده است.به سبب کاربردهای متعددی که اصطلاح«پسامدرنیسم»در حوزههای گوناگون علوم انسانی پیدا کرده است،هیچ گونه اجماعی دربارهء تعریف رمان پسامدرن موجود ندارد.مقالهء حاضر،با تأکید بر ماهیت متکثر بحثهای نظری که دربارهء پسامدرنیسم از منظرهای گوناگون صورت گرفته،صرفا کوششی است برای تقرب به یکی از نظریههای تأثیرگذار دربارهء رمان پسامدرن که در دو مقالهء مشهور به قلم جان بارت مطرح شده است.در بخش نخست مقالهء حاضر،بحثی در خصوص زمینههای فکری و فرهنگی و اجتماعی پیدایش پسامدرنیسم ارائه میشود.بخش دوم این نوشتار،شرحی است بر تطور آراء جان بارت دربارهء رمان پسامدرن.در سومین بخش مقاله،بر مبنای دیدگاه جان بارت،بحثی دربارهء شیوهء روایت در رمان آزاده خانم و نویسندهاش،نوشتهء رضا براهنی،ارائه خواهد شد که شالودهء آن،تأکید بر ماهیت پسامدرنیستی نحوهء روایت در این رمان است.بخش پایانی مقالهء حاضر،به نتیجهگیری از بحثهای ارائه شده اختصاص دارد.
Since a few years ago when the first postmodern novels were published in Iran، knowing and defining the characteristics of this type of novel has been one of the central issues in literary studies. Due to the different applications that the term postmodernism has found in various fields of the humanities، there is no consensus as to what exactly a postmodern novel is. Emphasising the plural nature of the theoretical debates on postmodernism presented from diverse perspectives، this article attempts to give an account of just one of the influential theories of the postmodern novel postulated in two celebrated essays by John Barth. Part One of the article sets postmodernism in its intellectual، cultural and social backgrounds. Part Two is an exposition of and commentary on the evolution of Barth’s views on the postmodern novel. In Part Three the narrative mode of the Iranian author Reza Barahani’s novel Azadeh Kanom and Her Writer is analysed on the basis of Barth’s approach in order to examine why it can be considered as postmodern. The final Section offers a conclusion based on the points discussed in the article.
خلاصه ماشینی:
"شای به همین سبب،بارت لازم میبیند متذکر شود که مقالهء اول او در«زمان و مکانی فاجعهزده» نوشته شد؛وی سپس زمان و مکان نوشته شدن مقالهء«ادبیات تهیشدگی»را چنین توضیح میدهد:«زمان،اواخر دههء 0691 بود؛مکان عبارت بود از شهر بافلوی ایالت نیویورک،در دانشگاهی که به علت درگیری پلیس ضد شورش که از گاز اشکآور استفاده میکرد با معترضان به جنگ ویتنام که علیهشان از گاز اشکآور استفاده شده بود، محوطهاش وضعیتی جنگزده پیدا کرده بود»(بارت،6991:582)اما تأمل دوبارهء بارت پس از سیزده سال او را متقاعد کرد که آنچه تهی شده،سبک و سیاقی از رماننویسی است که امکاناتش را پیشتر نشان داده است،نه خود رمان یا ادبیات داستانی.
راوی با به کار بردن کلیشهء«یکی بود یکی نبود»ظاهرا از سنخ راویان همهدان رمانهای کلاسیک به نظر میرسد که با صناعت«بازگویی»میکوشیدند دنیایی شبیه به دنیای واقعی را بازآفرینی کنند،اما تذکر او به خواننده دربارهء اینکه این رمان «درست جلو چشم شما نوشته میشود و شما هم جلو چشم نویسنده آن را میخوانید»، نشان میدهد که راوی به دنبال محاکات نیست و روایت کردن رویدادهایی حادثشده در گذشته را وظیفهء اصلی خود نمیداند.
»(براهنی، 4831:306) شیوهء روایتگری براهنی در رمان آزاده خانم و نویسندهاش لزوما شیوهای پسامدرنیستی است زیرا،همانگونه که جان بارت در بحث راجع به ویژگی رمان پسامدرن متذکر میشود،نویسنده در عین استفاده از صناعت«بازگویی»که در رمانهای کلاسیک رئالیستی مرسوم بود،ملاحظات و علائقی کاملا مدرن را در داستان خود ملحوظ و دنبال میکند."