خلاصه ماشینی:
"یک مانع دیگر در ایجاد تساوی فرصتهای آموزشی بین گروههائی که دچار محرومیت فرهنگی و اجتماعی هستند این است که کودکان آنان عموما به مدارسی میروند که معلمانشان غالبا بدلیل تازه کار بودن یا بیعلاقگی یا ضعف صلاحیتهای شغلی و عدم برخورداری از آموزشهای ضمن خدمت و غیره تواناییها و امتیازات کمتری را در انجام شغل خود دارند و از آنجا که تعلیم و تربیت گروههای محروم نیازمند توانایی و تخصص بیشتری در معلمان و اولیای مدارس آنها است،عملا بجای کاهش نابرابریهای موجود میان طبقات محروم با سایر مردم،بر این نابرابریها افزوده میشود.
مانع مهم دیگر در تأمین تساوی فرصتهای آموزشی این است که کودکان گروههای محروم،برعکس کودکان طبقات برخوردار از مواهب اجتماعی و فرهنگی که معمولا از آموزش و پرورش کودکستانی برخوردار بوده و مهارتهای پایهای حسی و حرکتی و ادراکی و زبانی و اجتماعی اولیه را فرا گرفته و آمادگیهای لازم برای ورود موفقیتآمیز به مدرسه و پیشرفت در آموزش عمومی را به دست آوردهاند به هنگام ورود به دبستان شرایط یکسانی با سایر همکلاسیهای خود را ندارند و این تفاوت بزرگ دشواری مهمی در راه موفقیتهای تحصیلی آنان میشود.
مفهوم کارآیی اقتصادی،در اقتصاد آموزش و پرورش نیز وسیعا بکار گرفته شده زیرا بسیاری از پژوهشهای سالهای اخیر بر این مسئله متمرکز بوده است که منابع اجتماعی را چگونه باید بین آموزش و سایر رشتههای سرمایهگذاری و یا بین انواع و سطوح مختلف آموزش،توزیع کرد تا بازگشتهای اقتصادی به حد اکثر خود برسد."