چکیده:
تردیدی نیست که مبانی و زیرساختهای علوم انسانی در زندگی نظری و عملی انسان تأثیر به سزایی دارند،چرا که نوع نگاه محقق به انسان،مسائل زیادی را از قبیل موضوع، روش و کاربرد در علوم انسانی معین کرده و از سوی دیگر،رفتارها،اعتقادات و حتی احساسات افراد بر این اساس شکل گرفته و تقویت میشود،ازاینرو بررسی آنها ضروری است.در این مقاله آن دسته از مبانی انسانشناختی علوم انسانی که دیدگاههای روانکاوانهء اریک فروم بر آنها استوار است در قالب عناوینی چون اومانیسم،ماهیت انسان،ازخودبیگانگی،سرشت مشترک انسانها،انسان و دین و نیز انسان کامل،بررسی شده و با توجه به معارف اسلامی نقد میشود.
خلاصه ماشینی:
در اين مقاله آن دسته از مبانى انسانشناختى علوم انسانى كه ديدگاههاى روانكاوانه اريك فروم بر آنها استوار است در قالب عناوينى چون اومانيسم، ماهيت انسان، از خودبيگانگى، سرشت مشترك انسانها، انسان و دين و نيز انسان كامل، بررسى شده و با توجه به معارف اسلامى نقد مىشود .
جاى اين سؤال باقى است كه آيا تسليم بىچون و چراى خود بودن نوعى قيد و بند درونى نيست؟ اگر فروم از بتپرستى ـ چه در قالب قديم يا جديد آن ـ سخن به ميان مىآورد و از آن نكوهش مىكند مرادش از بت چيست؟ آيا غير از اين است كه انسان مطيع كامل چيزى باشد كه لياقت اطاعت را ندارد؟ در اين صورت، آيا در هيچ شرايطى خود انسان نمىتواند نقش يك بت را بازى كند؟ علاوه بر اين، چگونه اطاعت از شريفترين موجود ـ خداى اديان توحيدى با ويژگىهايى كه براى آنها بيان شده است ـ مىتواند بتپرستى باشد، ولى عمل كردن بر اساس خواستههاى انسانى ـ با ويژگىهاى خاص و توانايىهاى محدودى كه در عالم واقع براى انسان وجود دارد ـ رهايى از قيد و بند اطاعت باشد؟ اهميت آزادى از اسارت نفس آنقدر در اسلام مهم است كه قرآن كريم يكى از اهداف بعثت پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله را رهايى انسانها از هواهاى نفسانى مىداند: «وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ» (اعراف: 157).