چکیده:
فخر رازی سنخیت میان خدای متعال و مخلوقات را به دلیل اشتراک میان واجب الوجود و ممکن الوجود و محدود شدن قدرت الهی انکار می کند و آن را با مقام تنزیه خدای متعال در تعارض می داند؛ ولی خواجه طوسی در آثار فلسفی خود، به دفاع از قاعده «الواحد» بر مبنای اصل سنخیت پرداخته و اعتقاد به اصل سنخیت، به خوبی از عبارات وی برداشت می شود. اما او در نگاه عرفانی خود، به گونه دیگری درباره قاعده «الواحد» سخن می گوید و معتقد است تبیین کثرت های جهان و ارتباط آن ها با خدای متعال و پرسش از سنخیت میان آن ها، فرع بر صدور حقیقی کثرت ها از خداوند است؛ و در این باره، هر کسی از ظن خود آن می گوید که شایسته خود اوست، نه شایسته خدای متعال.
خلاصه ماشینی:
"پژوهشنامۀ فلسفۀ دین(نامۀ حکمت)،سال نهم،شمارۀ اول-بهار و تابستان 1390،صص 71-94 اصل سنخیت از دیدگاه فخر رازی و خواجۀ طوسی دکتر سید مرتضی حسینی شاهرودی*تاریخ دریافت:1389/10/29 فاطمه استثنایی**تاریخ پذیرش:1390/02/28 کیده {IBفخر رازی سخنیت میان خدای متعال و مخلوقات را به دلیل اشتراک میان واجب الوجودو ممکن الوجود و محدود شدن قدرت الهی انکار میکند و آن را با مقام تنزیه خدایمتعالی در تعارض میداند؛ولی خواجۀ طوسی در آثار فلسفی خود،به دفاع از قاعدۀ«الواحد»بر مبنای اصل سنخیت پرداخته و اعتقاد به اصل سنخیت،به خوبی از عباراتوی برداشت میشود.
به عنوان نمونه،قطب الدین رازی در«شرح شرح اشارات»،دلیل سخن طوسی را چنین بیان میکند: «علت یا مؤثر اگر دارای خصوصیتی ویژه نسبت به معلول معین نباشد،آن اثرخاص هرگز از آن علت حاصل نخواهد شد؛و این خصوصیت امری وجودی استو علم و اعتقاد به آن نیز ضروری است».
وی همچنین به دلیل عدم تصورصحیح مفهوم سنخیت و عدم توجه به اصل تشکیک،سنخیت را به معنی مماثلت وهمانندی کامل علت و معلول دانسته؛و در نتیجه،باتوجه به اینکه علت ذاتا موجودی غنیو معلول ذاتا موجودی فقیر است،سنخیت به معنای فوق را میان آنها محال میداند؛زیرابه ابطال دوگانه بودن آنها و عدم اولویت یکی بر دیگری در علیت و معلولیت میانجامد؛ یعنی در این صورت،علت و معلول در عین حال که دو چیزند بایدیک چیز باشند و اینامر هم به لحاظ فلسفی تناقض است و محال،و هم به لحاظ دینی به تشبیه خدای متعال بهمخلوقات میانجامد که با بسیاری از نصوص دینی و مقام تنزیه خدای متعال منافات دارد."