چکیده:
مقاله حاضر به نقش حکمت و تفکر بطور عام و نقش و تاثیر حکمت متعالیه بطور خاص در تکون و تکامل یا رشد و بالندگی علم در ایران پرداخته است. این موضوع از جمله موضوعاتی است که ضرورت پرداختن به آن، چه از نظر تاریخی و چه از نظر نقش و کارکرد امروزی، اهمیت بسزایی دارد. حکمت و علم در فرهنگ و تمدن ایران زمین همواره مقارن و مقارب یکدیگر بوده است. پیشینه حکمت در ایران، بقدمت سابقه علم و دانش و ظهور تمدن میرسد و دوران درخشان و طلایی علم در ایران (چه ایران باستان و چه ایران دوره اسلامی) همواره با وجود و ظهور حکمت و خردورزی توام بوده است؛ بطوریکه هرگاه دوران افول علمی و تمدنی در ایران ظاهر گشته، نشانه دوری و خروج از ساحت حکمت و تفکر مشهود بوده است. از طرفی، حکمت و عقلانیت یکی از ارکان بنیادین حکمت متعالیه است و اساسا سیر عقلانی، محور سیر تکاملی انسان است که به تولید و توسعه علم منتهی میگردد. بین حکمت متعالیه و پیدایش علم، نسبت مستقیمی وجود دارد. اندیشه ملاصدرا و حکمت متعالیه از وجوه گوناگون به تکون و تکامل علم و علوم دقیقه و جزئیه مدد میرساند، حفظ و بسط زمینه عقلانیت و تفکر علمی، حفظ و انتقال میراث عقلانی و حکمی ایران و اسلام، پیدایش و پرورش خردمندان و عقلا در دامن حکمت متعالیه، ارائه شیوه و روش نوین در مطالعات و تحقیقات حکمی ـ علمی و ترسیم خطوط آینده تفکر عقلانی و علمی از جمله این مددرسانیها است. غرض این پژوهش آن است که اولا، رابطه حکمت و علم در ایران زمین و فرهنگ و تمدن آن بطور اجمالی مورد پرسش و جستجوگری قرار گیرد و ثانیا، نسبت تفکر و حکمت متعالیه با رشد و ظهور علم در ایران بررسی و تحلیل گردد و ثالثا، نقش ویژه تاثیر عمیق عقلانیت و تفکر منطوی در حکمت متعالیه در تولید و توسعه و تکامل علم در ایران مورد تامل قرار گیرد و عیان شود.
خلاصه ماشینی:
"9این حکمت و جهانبینی ایرانی در سدههای ششم و پنجم پیشاز میلاد با پیوندهای نظامی،سیاسی و فرهنگی که میان ایران و یونان برقرارگشته بود،در بستر نوینی جریان یافت و به تحقیق معلوم شد که عناصری ازجهانشناسی مغانی در اندیشهها و نظریات فیلسوفانی چون هراکلیت،فیثاغورث،امپدوکلس،سقراط و افلاطون تأثیر عمیق داشته است؛بطوریکهبسیاری از پژوهشگران تاریخ علم بصراحت بیان کردهاند که عناصر ازجهانبینی زرتشتی در تکوین نظریات امپدوکلس مؤثر بوده است.
بنظر نگارنده سه دلیل عمده موجب آغاز شکلگیری علمی در دورۀ عباسی بودهاست:1)نیاز به حکمت و فلسفه و علوم دقیقه؛با گذشت زمان و ایجاد ارتباط باملل گوناگون و مذاهب و ادیان مختلف و پیچیده شدن ادارۀ جامعه اسلامی و نیازبه تعامل روزافزون،احتیاج به اصول و مبانی حکمی و عقلانی از یکسو و توجه بهرشد و ظهور علم از سوی دیگر کاملا آشکار شد.
در اینجا،پرسش بنیادیی مطرح میگردد و آن اینکه چگونه تاکنون در طی چهارصد سال گذشته،تفکر عقلانی و اندیشۀ حکمی صدر المتألهین باقی مانده و بهحیات خود ادامه داده است؟پاسخ به این پرسش حیث دیگری از نقش ملا صدرا وحکمت متعالیه در حفظ و بقای سنت علمی و میراث عقلانی و مشرب حکمیایرانی-اسلامی را مبرهن مینماید: اولا،اهمیت ملا صدرا نه تنها به این دلیل است که پس از حمله مغول براینخستین بار در جهان اسلام مشعل علم را برافروخت و علوم عقلی را بکمال احیانمود،بلکه او وحی و عرفان و فلسفه را با یکدیگر متحد و هماهنگ ساخت؛یعنیعلوم عقلی در تلفیق و هماهنگی با علوم نقلی،موجب رفع تضادها و تزاحمهایجانبی گردید و سبب استمرار و بالندگی علوم عقلی شد."