چکیده:
این نوشتار با توجه به مبانی فلسفه وجودی و روانشناسی وجودی ویکتور فرانکل به تبیین دیدگاه وی در پاسخ به دو مسئله: 1. ماهیت انسان چیست؟ 2. نیازهای اصیل روحی انسان چیست؟ میپردازد. فرانکل ماهیت انسان را متشکل از سه بعد جسم، روان و روح میداند که هسته مرکزی آن، روح و پوشش رویی آن، تن و روان است. عناصر اصلی ساحت روحانی انسان،ترکیبی است از معنویت، آزادی و مسئولیت که بدون در نظر گرفتن این عناصر، سخن گفتن از ماهیت انسان سخنی ناتمام و بیفرجام است. در پاسخ به سؤال دوم به تبیین مهمترین نیازهای بخش روحانی انسان پرداخته و آنها را در قالب شش نیاز: نیاز به پویایی اندیشه، نیاز به معنا، نیاز به تعالی خویشتن، نیاز به ابدیت و جاودانگی، نیاز به دین و نیاز به گروه دوستی عاطفی طبقهبندی میکند.
The present paper aims at defining Victor Frankel's viewpoint on the answers to the following questions in terms of his basic principles of existential philosophy and (existential) psychology: what is man's essence? What are his genuine spiritual needs? According to Frankel، man's essence consists of body، mind، and spirit، the core of which is spirit، and utter patina being body and mind. The essential elements of man's spiritual realm are composed of spirituality، freedom، and responsibility; and talking about man's essence will be meaningless، deficient، and incomplete، if these elements are not considered. He explains man's most important spiritual needs in order to answer the second question، and categorizes them into six different needs: needs to the dynamism of thought، meaning، selftranscendence، eternity and immortality، religion، and gregariousness of emotion
خلاصه ماشینی:
"وی معتقد است بنیادیترین انگیزه برای انسان،فهم معنای خودش است،ازاینرو در یک رابطه درمانی،مراجع باید برای وجودش هدفی بیابد و در پی آن باشد ودرمانگر نیز کمک میکند تا او بتواند این معنا را در زندگی خود کشف کند.
51 مکتب روانکاوی فروید که حیات انسان را متلاشی برای ارضای سائقها و غریزههایفطری یا حل تعارضات«نهاد»،«خود»و«فراخود»میداند،او مکتب روانشناسی فردی آدلرکه تلاش انسان را رسیدن به تعادل براساس اصل قدرت مطرح میکند و همچنین نظریهانسانگرایی مزلو که تحقق و فعلیت خویشتن را هدف نهایی تکاپوی انسانی میداند،هیچ کدام به عقیده فرانکل به اصلیترین انگیزش انسان توجهی نداشتهاند،آنها انسان راموجودی بسته تلقی میکنند که فقط مشغول به خود است و هیچ توجهی به ارتباط با&%01203DVRG012G% جهان واقعی یا مردم پیرامون خود ندارد.
از نظر اسلام روح انسان منشأ الاهی دارد که در ابتدای خلقت،پس از آفرینشمراحل جسمانی،به عنوان موهبتی ویژه به او عطا شده است:{/«فاذا سویته و نفخت فیه منروحی»/}(حجر:29؛ص:72)این موهبت،آثار و لوازم آن انسان را مخلوقی منحصر به فردساخته است که پس از طی مرحلهای از حیات در این جهان،در جهانی دیگر به حیاتخود ادامه خواهد داد و به منشأ قدسی خود باز خواهد گشت:{/«انا لله و انا الیهراجعون»/}(بقره:156)فرانکل به رغم توجه به این بعد متعالی،از مبدأ و مقصد آن سخنینگفت و گویا همچنان روح را نیز بخشی از وجود ملکی و مادی انسان میداند و از وجودملکوتی او غفلت ورزیده است."