خلاصه ماشینی:
"آیا وضعیت افکار عمومی تهران،بلکه یک عدهاز اهالی آن که در جریان بوده و یا خود شاهد محاکمه ووضعیت سخیف آن شدهاند،افکار تمام مملکت ایرانرا تابع خود خواهد نمود؟و به چه نحو؟بر فرض اینکهاین قسمت را هم قائل بشویم،آیا هیچ نظر خوش بینیمیتواند معتقد بشود که انعکاس این خبر،خبر محکومیت«فیروز»،در لندن و پاریس و رم و بروکسل و برلن ومسکو و واشنگتن تواءم با عقیده مردم تهران یا ایران بودهو برای آنهایی که در اخبار تلگرافی یا بعضی جراید اینمطلب را خواهند خواند،مجال و وسیلۀ استماع و مطالعۀتعبیرات و حواشی این خبر خواهد بود؟آیا مراکز رسمیدنیا و مردمان مربوطه به آن هیچ وقت،لااقل در ظاهر و دررسمیات،تصدیق تصمیمات مراکز صلاحیتدار را منتظرو معطل تحقیقات مخصوص و کشف حقایق خواهندکرد؟آیا،به طور کلی،در دنیای متمدن امروزه،مخصوصاراجع به روابط بین المللی،حقایق قویتر است یا گفتههاو اعمال مراکز رسمی که صورت و قوت حقیقت را داراست ولو خارجی آن باشد؟ پس،سوز و گداز من به مورد و به جاست.
آیا وضعیت مظفر،پسر بزرگبیتجربۀ من،در پاریس بعد از انتشار این خبر چهخواهد بود؟ در میان جولان این افکار و احساسات مختلفه،و فشاری که از مشاهدۀ حوادث و هجوم آنها بر منوارد است،علی الخصوص با توجه به این نکته کهوضعیت خاص من به من اجازۀ این تسلی را همنمیدهد که بعد از این محکومیت خودم را در مقابلیک امر خاتمه یافته و تکلیف معینی بدانم و باز وباز و همیشه باید به بدترین دردها،یعنی مواجهه بامجهول،گرفتار باشم،حرکت سر کشیک زاده مثلیک گل خوشرنگ و معطر و نوشکفته جلوه میکندو برای دردهای روحی و اخلاقی من یک مرحممؤثر و پرفایده است."