چکیده:
با مرگ نادرشاه و جنگ های جانشینی بعد از وی- که میان فرزندان، عموزادگان و برخی از سردارانش چون کریم خان زند، آزادخان افغان و محمدحسن خان قاجار روی داد- از تسلط حکومت مرکزی بر منطقه قفقاز کاسته شد و حکمرانان آن منطقه، با مشاهده ضعف و سستی در حاکمیت ایران و برای حفظ منافع خود، دم از استقلال طلبی زدند و برخی از ایشان، به سمت قدرت نوظهور شمالی یعنی روسیه کشیده شدند. در زمان فرمانروایی زندیان، بجز اعلام تابعیت صوری اشخاصی چون پناه خان جوانشیر و هراکلیوس- که آن هم در نتیجه لشکرکشی خان زند به آذربایجان برای مقابله با فتحعلی خان افشار صورت گرفت- تلاش دیگری برای اعاده حاکمیت ایران بر منطقه قفقاز صورت نگرفت و یا این که خان زند، به دلیل جنگ با دیگر سرداران نادری و مشکلاتی که در جنوب کشور داشت- توانایی لازم را در خود ندید تا در این زمینه به آن جامه عمل بپوشاند. با مرگ کریم خان و آغاز جنگ های پی در پی در میان سران ایل زند برای جانشینی وی، حاکمیت نیم بند و صوری ایران بر این منطقه، عملا پایان پذیرفت. در همان دوران روس ها، موفق به تحت الحمایه کردن هراکلیوس دوم، حکمران گرجستان، بر اساس عهدنامه گیورگیوسک در سال 1198ق./ 1783م. شدند. با امضای آن عهدنامه در واپسین سال های عمر سلسله زند، حکمران گرجستان نه تنها از پرداخت خراج مقرر به دربار ایران شانه خالی کرد، بلکه بهانه های لازم را برای مداخله های بعدی روس ها در دیگر مناطق قفقاز فراهم آورد. این پژوهش، با استفاده از روشی توصیفی و تحلیلی بر مبنای اسناد کتابخانه ای، بر آن است تا علاوه بر ترسیم چگونگی اوضاع قفقاز در زمان حاکمیت خان های زند بر بخش هایی از خاک ایران، به این سوال پاسخ دهد که منطقه قفقاز و بویژه قفقاز جنوبی، چه جایگاهی در منش سیاسی کریم خان و دیگر خان های زند داشته است.
خلاصه ماشینی:
"خانهای سلسلۀ زند و مسئلۀ قفقاز جنوبیامیر آهنگران کیده {IB*با مرگ نادر شاه و جنگهای جانشینی بعد از وی-که میان فرزندان،عموزادگان و برخی از سردارانش چون کریم خان زند،آزادخان افغانو محمد حسن خان قاجار روی داد-از تسلط حکومت مرکزی برمنطقۀ قفقاز کاسته شد و حکمرانان آن منطقه،با مشاهدۀ ضعف وسستی در حاکمیت ایران و برای حفظ منافع خود،دم از استقلالطلبی زدند و برخی از ایشان،به سمت قدرت نوظهور شمالی یعنیروسیه کشیده شدند.
در زمان فرمانروائی زندیان،بجز اعلام تابعیتصوری اشخاصی چون پناه خان جوانشیر و هراکلیوس-که آن هم درنتیجۀ لشکرکشی خان زند به آذربایجان برای مقابله با فتحعلی خانافشار صورت گرفت-تلاش دیگری برای اعادۀ حاکمیت ایران برمنطقۀ قفقاز صورت نگرفت و یا اینکه خان زند،به دلیل جنگ بادیگر سرداران نادری و مشکلاتی که در جنوب کشور داشت-توانائیلازم را در خود ندید تا در این زمینه به آن جامۀ عمل بپوشاند.
(پری،1383،ص 304) شاید بتوان نوشتۀ یکی از سیاحان فرانسوی را-که در زمان فتحعلی شاه به ایران آمدو در مسیر سفر خود،از مناطق قفقاز هم دیدن کرد-دلیل قانعکنندهای برای تحت الحمایهشدن هراکلیوس به روسها بدانیم،بااین مضمون که:«همسایگان قوی این ایالت-کهایران و عثمانی باشند-به قدری در قشون کشیهای خود به اهالی این محل بدرفتاریکردهاند که تمام گرجستان خصوصا گروزینی-که یک قسمت از آن است-به مذهبمسیح گرویدهاند و همین مسئله،به رؤسای این قوم فهمانده بود که دائم مورد حملات ایندو دولت اسلامی واقع شده،آنی آسایش نخواهند داشت."