چکیده:
هدف:هدف پژوهش حاضر،بررسی نقش واسطهای ناسازگار مرکزی و باورهای اختلال خوردن در بروز علایم اختلال خوردن و پیوند والدینی است.روش:نمونهء آماری این پژوهش را دانشآموزان سال دوم دبیرستان 18 کلاس(403 نفر)تشکیل میدادند که از مین دبیرستانهای دولتی دخترانهء شهر تهران،بهشیوهء خوشهای مرحلهای،انتخاب شده بودند. تمام آزمودنیها به نسخهء فارسی پرسشنامهء باورهای اختلال خوردن و شکل کوتاه پرسشنامهء طرحوارهها یا باورهای ناسازگار مرکزی یانگ(1998).پرسشنامهء علایم اختلال خوردن و پرسشنامهء پیوند والدینی پاسخ دادند.روایی پایایی پرسشنامهها با استفاده از تحلیل عاملی و آلفای کرونباخ محاسبه شد.با استفاده از تحلیل ساختار کوواریانس یا مدل معادلهء ساختاری، مدل علی احتمالی تحلیل شد.یافتهها:یافتهها نشان دادند که باورهای اختلال خوردن به عنون متغیر میانجی و باورهای ناسازگار مرکزی بهعنوان متغیر تعدیلکننده در پیوند والدینی با علایم اختلال خوردن نقش واسطهای ایفا میکنند.نتیجهگیری:براساس این شواهد میتوان چنین استنباط کرد که پیوند والدینی،باورهای ناسازگار اولیه و باورهای اختلال خوردن میتوانند زمینهء ایجاد علایم اختلالات خوردن را فراهم آورند،اگرچه نقش هریک در ایجاد آسیبشناسی این اختلال متفاوت است.
خلاصه ماشینی:
"نتیجهگیری:براساس این شواهد میتوان چنین استنباط کرد که پیوند والدینی،باورهای ناسازگار اولیه و باورهای اختلال خوردن میتوانند زمینهء ایجاد علایم اختلالات خوردن را فراهم آورند،اگرچه نقش هریک در ایجاد آسیبشناسی این اختلال متفاوت است.
با الهام از مبانی نظری و تحقیقاتی موجود،هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطهای هریک از متغیرهای شناختی(باورهای مرکزی و باورهای اختلال خوردن)در رابطهء پیوند والدینی و علایم اختلالات خوردن میباشد.
برای بررسی روابط پیوند والدینی و علایم اختلال خوردن، با در نظر گرفتن دو متغیر واسطهای1باورهای ناسازگار مرکزی و باورهای اختلال خوردن،از تحلیل ساختار کوواریانس یا مدل معادلهء ساختاری2( SEM )استفاده شد تا این رابطه در قالب یک مدل بررسی شود.
دو متغیر باورهای ناسازگار مرکزی و باورهای اختلال خوردن،در رابطه پیوند والدینی و علایم اختلال خوردن بهعنوان متغیرهای واسطهای تأیید شدند،اما کیفیت این روابط متفاوت بود.
با نتایجی که از ضرایب مسیر بهدست آمد،متغیر باورهای اختلال خوردن بهعنوان متغیر میانجی دراین رابطه شناخته شد، اما باورهای ناسازگار مرکزی که تاکنون در بسیاری تحقیقات به عنوان میانجی رابطهء پیوند والدینی و علایم اختلال خوردن شناخته شده است،با حضور باورهای اختلال خوردن در این رابطه نقش تعدیلکننده4نشان دادند.
براساس این شواهد چنین استنباط میشود که پیوند والدینی و باورهای ناسازگار اولیه و باورهای مربوط به اختلال خوردن میتوانند بهعنوان عوامل زمینهساز اختلالات خوردن مطرح گردند."