چکیده:
تغییر و تحول یک اصطلاح علمی و تخصصی در سیر تاریخ تفکر و اندیشه حائز اهمیت خاصی است که مفهوم مهم و بنیادی تشکیک نیز از آن مصون نبوده است. این واژه نخستین بار در منطق درباره الفاظ و سپس مفاهیم، مطرح شده و در فلسفه راه یافته و در آنجا نیز موضوع مباحثات و مناظرات بسیاری قرار گرفته است. مقاله حاضر پس از طرح معانی متفاوت و کاربردهای مختلف این واژه در عرصه تحول و تطور به موارد اختلاف آن در فلسفه و منطق و سپس فلسفه و عرفان پرداخته است و در نهایت نتیجه می گیرد که اصطلاح تشکیک در فلسفه و منطق مشترک لفظی است، لذا اختلاف در آنجا معنایی است، اما کاربرد این واژه در عرفان و فلسفه به یک معنا و با تفاوت در مصداق آن معنا به دلیل اختلافات مبنایی بوده است و نشان می دهد چگونه عدم توجه به این موارد اختلافی ابهامات و مناظرات فلسفی درباره مساله تشکیک را به دنبال داشته است.
خلاصه ماشینی:
"آنچه را که وی به عنوان ضابطۀ نور معرفی میکند(ظاهر لنفسه و مظهرلغیزه)با ضابطۀ وجود و هستی منطبق است،لذا میتوان گفت این فیلسوف هستی راحقیقت نور دانسته و احکام حقیقت نور را در هستی جاری میداند و بیان میدارد تفاوتبه کمال و نقص یا شدت و ضعف در همۀ مراتب نور مطرح است.
ملا صدرا همچون شیخ اشراق میپذیرد که اختلاف موجودات از یکدیگر نباید در سهقسمی که مشائیان گفته بودند منحصر باشد،اما با تکیه بر اصالت وجود معتقد می شود کهاین نوع از اختلاف تنها در وجود جاری است نه در ماهیات لذا بر تشکیک در وجودصحه میگذارد و با آنچه شیخ اشراق دربارۀ تشکیک در ماهیت بیان کرده استمخالفت میکند،زیرا«الماهیۀ من حیث هی لیست الا هی»ماهیت تشکیکپذیر نیست ونسبت به هریک از حالات شدت و ضعف یا تام و ناقص لا به شرط است.
ملا صدرا که مبنایش درتشکیک وجود،اصالت در وجود است برای هیچ مفهومی از مفاهیم تشکیک قائلنمیشود،زیرا شأن مفاهیم شایستگی کلیت و اشتراک بین کثیرین را دارد و این کلی کهذهنی نیز است در خارج به نحوی تحصل مییابد که دارای حد واحد و معنای معینیهستند که متشخص به تشخصات و عوارض میگردند.
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که هرچند مفهوم از آن جهت که مفهوم است نمیتواندمشکک باشد و همین امر فلاسفه را واداشته که تفاوتی را که در مفاهیم دیده میشد وباعث شده بود آنها را به متواطی و مشکک تقسیم کنند به خارج نسبت داده و جنبۀفلسفی بحث تشکیک را مطرح نمایند،اما تفکیک نکردن معانی دوگانه تشکیک درموضع مفهومی و مصداقی از جانب این بزرگان خلط مسائل فلسفی را به دنبال داشتهاست."