چکیده:
بروز ملیگرایی و خشونتهای قومی در بخشهای عمده اوراسیا و آفریقا در اوایل دهه 90، مباحث جدی را در این باره برانگیخت که آینده نظام بینالملل، دولتها و امنیت شهروندان آنها چه خواهد شد؟ از اواسط دهه 90 منازعات مسلحانه قومی و جنگهای داخلی بین قومی کاهش یافت و در گرایش از جنگ به سمت مذاکره، تغییراتی به وجود آمد. برخی از تحلیلگران از این امر به عنوان صلح کوتاه یاد کرده اند و سه دلیل؛ فروپاشی دولتهای چند قومی بلوک شرق یا بازسازی ساختاری آنها، افزایش ظرفیتهای دمکراتیک و شیوههای مدنی برای پاسخ به چالش های ناسیونالیسم قومی و در نهایت تلاش های بین المللی در پیشگیری ساختاری و مداخله بشر دوستانه علیه خشونتهای قومی را به عنوان عوامل کاهش دهنده این نوع منازعات مطرح نموده اند. همزمان با اقدامات پیشگیرانه ملی و بینالمللی، در هنگام بروز منازعات قومی، مطالعات نظری و تجربی گسترده ای در خصوص علل و زمینهها، شیوه های ساختاری پیشگیری و همچنین اشکال منازعات قومی و دیگر ابعاد تنوع و ناسیونالیسم قومی پس از پایان جنگ سرد انجام شد و ذهنیتهای قالبی پیشینی پیرامون ارتباط تغییر اجتماعی و فرایند نوسازی با قومیت و ماهیت امنیت ملی در جهان سوم مورد تجدید نظر قرار گرفت. این نوشتار سعی میکند تا به طور اجمالی، روند مطالعات مذکور را بازشناسی کرده و نقش و جایگاه قومیت و ناسیونالیسم قومی در مطالعات امنیتی پس از جنگ سرد به ویژه تأثیر تحول مفهوم امنیت ملی بر امنیت کشورهای چند قومی جهان سوم را بررسی نماید. طبیعتا در این نوشته محدود، بررسی همه رویکردها و آثار ممکن نیست. بنابراین تنها به بررسی برخی رویکردها و همچنین نمایندگان اصلی و مطرح این حوزه و تحولات نظری در آنها پرداخته میشود.
خلاصه ماشینی:
"3. تهدیدات سیاسی قومیت؛ بحران دولت ملی گرچه برخی صاحب نظران حوزه مطالعات قومی، معتقدند که عدم وجود منازعات در آن دسته از جوامع چند قومیتی که فرایند تاریخی دولت سازی و ملت سازی را به طور اطمینان بخشی طی نکرده اند به منزله حصول امنیت ملی نمی باشد؛ اما مفروض ما این است که تهدیدات سیاسی و اجتماعی برای قومیت در شرایطی امکان بروز پیدا می کند، که شکاف های سیاسی ناشی از هویت های گروهی قومی فعال شده باشد.
اما سؤال این است که قومیت یا ناسیونالیسم قومی چگونه می تواند عناصر یا ارکان مورد نظر را تهدید نموده و متزلزل نماید؟ جهت پاسخ و برای درک زیر ساخت های اجتماعی دولت به عنوان موضوع و مرجع اصلی امنیت در جوامع چند قومی و چند ملیتی، درک نوع الگوی ارتباط بین ملت و دولت ضروریست.
(Wever and Buzan, 1989: 78)«آزر» و «مون» در کنار دو مؤلفه مشروعیت و توان سیاست سازی، بحران یکپارچگی را مهم ترین متغیرهای امنیت ملی در جهان سوم می دانند از نظر آنها، چند پارگی اجتماعی و تبدیل یک جامعه چند قومی به یک دولت ـ ملت، ابعاد جدیدی را به مسئله پیچیده امنیت ملی در جهان سوم افزوده است که شاید ملموس ترین شاخص آن، ناکامی کشورهای در حال توسعه در ایجاد یک احساس مشترک عمومی درباره ارزش ها و علایق مشترک ملی خود باشد."