چکیده:
در این مقاله سعی بر بررسی تعاریف ارائه شده از «ثبات سیاسی» و تعیین ویژگی های آن است. سپس در پی رسیدن به تعریف مفهومی از ثبات سیاسی خواهیم بود تا بوسیله آن بتوان تاثیر ثبات و بی ثباتی بر تحقق توسعه را مورد بررسی قرار داد. این کار مستلزم فراتر رفتن از سطح تعاریف محدود مطرح شده در مورد ثبات سیاسی خواهد بود که مفهوم آن را به صورت گسترده تر و در بردارنده شرایط سیاسی و اجتماعی تامین کننده محیطی امن و با آرامش مطرح می کند. از این رو، ثبات سیاسی به معنای وجود فضای سیاسی و اجتماعی آرام و قابل اعتماد، تداوم در قوانین، مدیریت و سیاست ها و همچنین به معنای عدم وجود شرایطی مثل جنگ، شورش، کودتا، هرج و مرج و بی نظمی، تهدیدات نسبت به نظام و جامعه است. ما معتقدیم برای تحقق توسعه در ارکان مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به عنوان نخستین گام، باید محیط داخلی و شرایط خارجی متضمن میزانی از ثبات باشند که برنامه ریزی، پی گیری اهداف و انباشت در توسعه میسر شود.
In this article، after examining the definitions of »political stability«، the impact of political stability and instability on development is explained. But، beyond the limited definition of political stability، its broad meaning، including social and political environment، is the major concern of this article. In order to realize development، it is necessary to have a calm and peaceful socio- political space within which laws، politics and managements are orderly continued and pursued without any kind of war، chaos and threat. Having a stable internal and external environment is extremely important for planning، accumulation، and realizing the goals of development.
خلاصه ماشینی:
علاوه بر آن از نظر این نویسندگان تغییرات در درون نظام که از ناحیه خود نظام میباشد حتی اگر رادیکال هم باشد مصداق بیثباتی سیاسی نیست )501:7891,rebmiK dna gnidwoD( .
بنابراین،هرچند تعاریف ارایه شده از سوی نویسندگان مزبور برای بررسی مصادیق بیثباتی سیاسی و مشخص کردن مفهوم ثبات سیاسی مفید است ولی به دلیل در نظر نگرفتن رابطه ثبات با توسعه،برای بررسی تأثیر ثبات بر توسعه کافی نیست و ممکن است گمراهکننده باشد؛ مثلا تعریف آکه از ثبات سیاسی تا جایی که به معنای منظم و قاعدهمند بودن جریان تعاملات سیاسی است،میتواند محیطی مناسب برای دسترسی به توسعه ایجاد کند ولی از آنجایی که تغییرات قوانین در داخل و به صورت متداول،مکرر و قانونی،یا مرسوم بودن تغییرات گسترده در یک جامعه،یا متداول بودن بیثباتی در مدیریت و سیاستها مساوی با ثبات دانسته میشود،کافی نیست زیرا،این شرایط سبب از بین رفتن محیط و بستر مناسب توسعه و هدر رفتن منابع و امکانات مورد نیاز یک کشور برای توسعه میباشد و امکان دستیابی به توسعه را با مشکل مواجه میکند.
با این حال،عبدی ولی )ilewidbA( از جمله محققانی است که درباره چگونگی تأثیرگذاری بیثباتی سیاسی روی توسعه به گونهای دیگر میاندیشد و صرف وجود بیثباتی سیاسی را دلیل اصلی تفاوت رشد بین کشورهای مختلف نمیداند بلکه به نظر ایشان در صورتی که بیثباتی سیاسی با بیثباتی در سیاستها همراه شود یا بیثباتی در سیاست به تنهایی وجود داشته باشد،آنگاه امکان توسعه کاهش پیدا میکند:«اگرچه اکثر مطالعات پیشین«ثبات سیاسی»[به معنای ثبات حکومت]را به عنوان فاکتوری مهم که تفاوت رشد بین کشورها را موجب میشود در نظر میگرفتند،تأکید روی تغییر و تبدیلهای )revonrut( رژیم سیاسی به عنوان عاملی که به صورت مستقیم و خودبهخود بر روی رشد اقتصادی تأثیرگذار است گمراهکننده خواهد بود و تاثیر بیثباتی در سیاستهای یک نظام سیاسی خاص را نادیده میگیرد.