چکیده:
«زیاده و نقیصه» در روایات، به معنای افزوده شدن یا کاستن چیزی از آن، یکی از آفت های راه یافته در احادیث است که تشخیص و توجه به پیامدهای نامطلوب آن، پژوهش همه جانبه ای را می طلبد. محدثان همواره به این آسیب توجه کرده و یکی از مقدمات استفاده از احادیث را پالایش حدیث از این پدیده دانسته اند، زیرا اندک تغییر و زیادی و کاستی در حدیث، ما را در رسیدن به مقصود اصلی معصوم ناکام می گذارد؛ از این رو، توجه به آسیب «زیاده و نقیصه» از اهمیت به سزایی برخوردار است. نوشتار حاضر، با روش توصیفی ـ تحلیلی به هدف بررسی این پدیده، بیان گونه ها، عوامل و پیامدهای آن در احادیث نگاشته شده است.
خلاصه ماشینی:
"(ر ک:نوری،بیتا،ج 1، ص 369،الباب الرابع/کورانی،1411 ق،ج 1،ص 116) آنگاه محدث نوری به تفصیل در پاسخ ابن حجر سخن میگوید و گفتار گنجی را نقل میکند،و از جمله میگوید:بر فرض اینکه حدیث صحیح باشد،اگر کنیه را اسم بدانیم چنانکه استعمال هم میشود،منظور از«نام پدرش»این است که کنیه پدر مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ابو محمد بوده و چنانکه در کتاب ضیاء العالمین است کنیۀ پدر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم هم ابو محمد بوده است!(نوری،بیتا،ج 1،ص 371) محقق دوانی بر این باور است که اگر این جمله در روایت زائدة بن ابی الرقاد،زائد نباشد،احتمالی که گنجی داده و آن را نپذیرفته،از سایر توجیهات بهتر و مناسبتر است.
(مشکینی،1413 ق،ص /58مظفر،بیتا،ج 1،ص 76)اصل «عدم زیاده»در موردی جاری میشود که شک کنیم آیا بر سخن گوینده،عبارت یا کلمهای افزوده شده یا خیر؟و اصل«عدم نقیصه در جایی جاری میشود که شک کنیم آیا کلمهای از حدیث کاسته شده است یا خیر؟ روایتی که دارای دو نسخه و نقل متفاوت باشد،یکی مشتمل بر نقیصه و دیگری زیادهای داشته باشد،برخی از فقیهان نسخه زیاده را معیار قرار داده و اصل عدم زیاده را جاری کردهاند،زیرا بنای عقل بر عمل به زیاده است،چه اینکه زیادی به مئونۀ بیشتری نیاز دارد تا نقصان؛به دیگر سخن،اصل عدم غفلت در طرف زیاده،قویتر از اصل عدم غفلت در طرف نقیصه است(نجفی خوانساری،1373 ق،ص /192محقق داماد، 1418 ق،ص 48)اگر ناقل نقیصه،نافی زیاده نباشد وگرنه احکام متعارضان را دارند و در مقابل،برخی به نسخه مشتمل بر نقیصه اخذ میکنند و اصل عدم نقیصه را جاری ساختهاند و برخی قائل به تعارض و تساقط میان این دو اصلاند(عراقی،1380 ق، ص 64 و 372)و گروهی نیز اینگونه روایات را به منزله دو روایت متعارض دانسته و قواعد باب تعادل و تراجیح را بر آنها جاری میدانند."