چکیده:
نخستین سطح از تمامی آثار مکتوب که بیتوجه به آن، فهم دقیق و درست متن ناممکن مینماید، لایه زبانی است؛ از این لحاظ، تمامی نویسندگان در حوزههای گوناگون علمی، جسته گریخته و بصورت پراکنده به مباحث و مقولههای زبانی نیز پرداختهاند و در باب مسائل خاص املایی، ساختاری و معنایی اظهار نظر نمودهاند؛ بخصوص در مواردی که موضوع اثر با جهات فنی و بلاغی نیز ارتباط دارد، این نکته بیشتر به چشم میآید. یکی از مهمترین آثار زبان فارسی که در موضوع بلاغت و فنون ادبی تألیف شده، المعجم فی معاییر اشعار العجم شمس قیس رازی است که نویسنده در جای جای آن به مباحث زبانی و لغوی نیز پرداخته و بخصوص در باب ساختار و اشتقاق بعضی واژگان، اظهار نظرهایی نموده است. با توجه به پیشرفتهای فراوانی که در سدههای اخیر در زمینههای گوناگون دانش زبانشناسی، بخصوص زبانشناسی تاریخی به وجود آمده است، میتوان با دقت بیشتری به بررسی و تجزیه و تحلیل این اظهار نظرها پرداخت. نویسنده در این جستار در پی آن است که با تکیه بر معیارها و موازین زبانشناختی و دستوری، وجوه اشتقاقی را که شمس قیس در کتاب خود بیان نموده است، بررسی و درستی یا نادرستی آنها را اثبات نماید.
The first level of all written works، without which we are unable to understand a text appropriately and accurately، is language. Thus، all writers in different scientific disciplines argued about linguistic issues and questions in their works، especially in cases that the subject of work was connected with technical and rhetorical aspects. One of the greatest works of Persian literature in poetics and rhetoric is al-Mo’jam fi Ma’ayir-e Ash’ar al-Ajam of Shams Gheys-e Razi، in which the writer argues about the linguistic and lexical topics، especially the structure and derivation of some words. Due to considerable developments and improvements of historical linguistics in the late centuries we can analyze these ideas with more attention. In this article، I want to investigate the derivations that Shams Gheys explained in his work by using linguistic and grammatical criteria and demonstrate accuracy and inaccuracy of them.
خلاصه ماشینی:
شمس قیس،1373:270)؛اما در عین حال،وی کاربرد اشکال رایجی را که حاصل حذف واضافهاند،جایز میشمارد:«و از جنس زیادات و حذوف،بعضی هست که مشهور و متداول گشته است و بدین سبب&%01212IZPG012G% در نظم و نثر جایز و شایع است،چنانکه گر و اگر و مانا و همانا و می و همی و کنون و اکنون و درون و اندرون وبرون و بیرون و فغان و افغان و چار و چهار و دگر و دیگر و بتر و بدتر و جای و جایگاه و چنان و چونان و خامش وخاموش و شاه و شه و ماه و مه و راه و ره و کوتاه و کوته»(همان،1373:273)در توضیح این تغییرات،در مواردینیز که احساس میکند،شکل اصیل واژه فراموش گشته و از یاد رفته است،آن را یادآوری میکند؛از جمله ر بابصیغۀ دعا مینویسد:«صیغت خاص دعا،باد و مباد است و در اصل،بواذ و مبواذ بوده است؛واو،تخفیف را حذفکردهاند»(همان،1373:207)در موارد خاصی نیز،به نکاتی اشاره میکند که حتی امروز نیز مورد بحث دستوردانان وزبانشناسان است.
ابن خلف تبریزی نیز این وجه اشتقاق را تأیید میکند و مینویسد:«آوند،مرکب از آب+وند است»(برهان،1357:1،67)این واژه بدینمعنی در اوستا به صورت a^vant آمده است که با واژۀ سانسکریت a^povant یعنی دارای آب،آبوند و آبدار و آبدان قابل قیاس است(پورداوود،1326:1،65).
آنچه در فرهنگها و آثار زبانشناسان آمده است نیز سخن شمس قیس را تأیید میکند؛مؤلف برهان درتوضیح این واژه مینویسد:«دستور به فتح اول بر وزن مستور،وزیر و منشی باشد و رخصت و اجازت را نیز گویند وصاحب دست و...