چکیده:
هدف از این پژوهش بحث و بررسی محتوای غزل های بیدل در راستای شخصیت واقعی او است. بیدل عاشق وارسته و عارفی از دنیا بریده است که دیوان غزلیات او در بر دارنده ی اصطلاحات و نمادهای عرفانی است. غزل های بیدل چون غزل های حافظ، سرشار از مفهوم عشق حقیقی است. همچنین در این جستار، با استفاده از روش تحلیلی- توصیفی، در مورد چگونگی نمود عشق حقیقی، عرفان و کاربرد ابهام های هنری، به عنوان ویژگی های بنیادین غزل های بیدل، به بحث و بررسی می پردازیم. تفسیر واژگان نمادین غزل های بیدل که موجب برجسته سازی سخن او در راستای نقش ادبی زبان است، یکی از محور های بحث است ، و در تبیین مفاهیم غزل های وی، رویکرد روساخت گرایانه (فرمالیستی) به واژگان و تعبیر و تفسیر نمادهای واژگانی به کار رفته، با رویکرد ساختارگرایانه، تؤأم می شود. تبیین و تفسیر پاره ای از نمادها و اصطلاحات بنیادین غزل های بیدل بر مبنای روان شناسی کارل گوستاو یونگ انجام گرفته؛ و در پایان نیز به صورت کلی به بسامد اصطلاحات و نمادهای عرفانی اشاره شده است.
خلاصه ماشینی:
"(فروم، 1370: 39) وی جوهر اصلی عشق را (رنج بردن) می داند و آن را به انواع مختلف تقسیم می کند: 1) عشق برادرانه 2) عشق مادرانه؛ 3 ) عشق جنسی؛ 4) عشق به خود، 5) عشق به خداوند؛ (فروم،1370 : 90- 67 ) از این میان بیدل تنها به عشق حقیقی یعنی عشق به خداوند پرداخته است: از بهار آن خط نورسته غافل نیستم مدتی شد در دماغم بوی ریحان می رسد (بیدل، 1371: 611) خط و خال و زلف و بناگوش در شعر بیدل ظروف و کالبد هایی هستند برای بیان عشقی عارفانه: ای ز چشم می پرستت مست حیرت جام ما حلقه ی زلف گره گیرت به گوش دام ها (بیدل، 1371: 17 ) خال از نسبت رخسار تو رنگین تر شد قرب خورشید به شب کرد مدد هندو را (بیدل، 1371 :11) به عبارتی ساده، «بیدل» طبیعت را بدون «تأویل و تصرف» تصویرمی کند، به طوری که درعین مادی بودن، معنوی نیز هست، و هر تفصیلی از تفصیل های آن به خودی خود دارای نوعی تنزه و تقدس است (پژمان، 1376 : 61 ) همچو شبنم زین گلستان بس که وحشت می کشم آب در آینــه ام آرام نتــوانست کــرد (بیدل، 1371 :527) همان گونه که پیشتر نیز یادآور شدیم، به نظر نگارنده، عشق از نوع مجازی آن هرگز در غزلیات بیدل به چشم نمی خورد، درواقع ذره ذره ی کالبد غزل هایش، حکایت و سوز عشق حقیقی را فریاد می زنند: پاس اسرار محبت داشتن آسان نبود گنج ویران کرد «بیدل» خانه ی آباد ما (بیدل، 1371 :5) او عاشق زیبایی ها است، زیرا: «تا زیبایی نباشد، عشق به وجود نمی آید، به نظر « فلوطین، عشق در روحی پدید می آید که خواهان زیبایی است."