چکیده:
مقاله پیشرو متضمن بحث از نقش و جایگاه دانشمندان و فرهیختگان افغانستان در
فرهنگ و تمدن بزرگ و شگرف اسلامی است که در هشت محور زیر مورد بحث قرار
گرفته است: حدیث و علوم مرتبط، عرفان و تصوف، فلسفه و علوم عقلی، هیئت و نجوم،
ریاضیات، طب و پزشکی، ادب و هنر.
در دوران فرهنگ و تمدن اسلامی در علوم یاد شده شخصیتهای چون ابن سینا،
ابوریحان، سنائی غزنوی، مولانا جلال الدین محمد بلخی، خواجه عبدالله انصاری، ابوخالد
کابلی و ... از این سرزمین ظهور و بروز یافتند که هر کدا مشان چون خورشید سالهاست
که در منظومهی علوم و دانش پرتو افشانی میکند، به قول اقبال لاهوری:لعل ناب اندر بدخشان تو است برق سینا در قهستان تو است
خلاصه ماشینی:
"وقتی به پیشینه علمی کشور خود مینگریم به شخصیتهای برمیخوریم که هر کدام دردستاوردهای علمی مختلف نقش اساسی و محوری داشته و در میان سایرین از جایگاهوالا و ارزشمندی برخوردار و در قلهی از معرفت قرار داشتهاند،به اذعان اکثر پژوهشگرانمنصف،این سرزمین به سان دریای است که وقتی به تلاطم درآمد گوهرهای از دلبیرون درآورد که بازتاب و درخشندگی آن تاکنون جهان را روشن نموده و اکثردانشهای متداول مانند علم شریف حدیث،فلسفه و عرفان،در میان مسلمین وامدارتلاش آنها بوده است که به طور اجمال به آنها اشاره میگردد: الف)حدیث و علوم مرتبط یکی از عرصههای خدمت دانشمندان کشور ما به فرهنگ و تمدن اسلامی مربوط بهعلوم حدیث،یعنی استماع،قرائت،ضبط،جمع و نقل سخنان رسول اکرمصلی الله علیه و و اله و سلم یا ائمهاطهار علیهم السلام و همچنین رجال و درایه است.
دیوان شعرشمعروف است،اشعار وی بیشتر مشوق علم و حکمت است و روح فلسفی و مذهبی دارد،وی شعرای متملق را نکوهش میکرد،در جا چنین میگوید: {Sاگر شاعری را تو پیشه گرفتی#یکی نیز بگرفت خنیاگری را#من آنم که در پای خوکان نریزم#مر این قسمتی در لفظ دری راS}امام فرید الدین عمر بن غیلان بلخی:که امام فخر الرازی او را«فرید غیلانی»نامیده است،از حکمای نیمه اول قرن ششم افغانستان است،ابو الحسن علی بن زید بیهقیاز او با تعظیم و تکریم بسیار یاد کرده است و او را«افضل الحکاء»میخواند.
2 یکی دیگر از ریاضیدانهای بزرگ ظهیر الدین ابو المحامد محمد بن مسعود المسعودیغزنوی است که در ریاضیات و ادب شهرت وافر داشت،وی کتابی به نام«احیاء الحق»داشت که در آن راهی غیر از طریقه ارسطو پیش گرفته است،مهمترین اثر او«کفایهالتعلیم»به فارسی است،بنا به اشارهیی که مولف در این کتاب کرده معلوم میشود کهسال تألیف آن 543 ق بوده است."