چکیده:
هدف تحقیق یافتن پاسخ سؤال های پژوهش است،که عبارتند از:1ـ «تجددگرایی» چیست؟ 2ـ تجددگرایی دانشجویان دختر دانشگاه فردوسی مشهد چگونه است؟ 3ـ چه عواملی به چه میزان در تجددگرایی دانشجویان دختر دانشگاه فردوسی مشهد مؤثر هستند؟ در مباحث نظری از نظریات اندیشمندانی همچون کارل مارکس،کارل مانهایم،یورگن هابرماس،ویلفردوپاره تو،دیوید رایسمن وآلفردآدلراستفاده شده است.روش تحقیق پیمایشی وجامعه آماری آن دختران دانشجوی کلیه دانشکده های دانشگاه فردوسی مشهد درسال 1386 بوده اند. روش نمونه گیری، روش تصادفی سیستماتیک بوده وحجم کل نمونه 400 نفر است. مهم ترین روش های آماری استفاده شده عبارتند از: مقایسه میانگین ها، تحلیل عاملی،تحلیل واریانس، تحلیل رگرسیون ،ضریب مسیر. بر اساس تحلیل علی چند متغیری هم زمان محرومیت نسبی، و به ویژه ناهماهنگی پایگاه، بیشترین تاثیر را در تجددگرایی دختران دانشجو دارد. میزان استفاده از وسایل ارتباطی مدرن، و گسترش دامنه ارتباطات، به ویژه با جوامع صنعتی و فرهنگ آن ها از این نظر در درجه دوم اهمیت قرار دارد. عدم تاهل و تثبیت نیافتگی پایگاه در خانواده تولید مثل از این نظر در درجه سوم اهمیت است. بر اساس تحلیل دو متغیری با متغیرهای مستقل کیفی، تماس با جوامع صنعتی و فراصنعتی و فرهنگ آن ها همراه با عدم اطمینان به آینده شغلی رشته تحصیلی، با فاصله، بیشترین تاثیر را بر افزایش تجددگرایی این دختران دانشجو دارد. از این نظر منشا سکونتی غیرشهری در درجه دوم، و عدم تاهل در درجه سوم اهمیت قرار دارد.همه این عوامل افزایش تجددگرایی را با توجه به نتایج بالا می توان به چهار دسته اصلی خلاصه کرد : 1- محرومیت نسبی و به ویژه ناهماهنگی پایگاه 2- گسترش دامنه ارتباطات و ارتباط با جوامع صنعتی و فراصنعتی و مظاهر و فرهنگ آن ها 3- نامناسب بودن وضعیت ازدواج و اقتصادی تاکنون 4-عدم اطمینان به آینده ازدواج و اقتصادی (یا اشتغالی). مقاله فوق، مستخرج از طرح پژوهشی شماره 2 «ویژه» مصوب جلسه مورخ 20/3/85 کمیته منتخب شورای محترم پژوهشی دانشگاه فردوسی مشهدمی باشد.
خلاصه ماشینی:
همه این عوامل افزایش تجددگرایی را با توجه به نتایج بالا میتوان به چهار دسته اصلی خلاصه کرد ک ١- محرومیت نسبی و به ویژه ناهماهنگی پایگاه ٢- گسترش دامنۀ ارتباطات و ارتبـاط بـا جوامع صنعتی و فراصنعتی و مظاهر و فرهنگ آن ها ٣- نامناسـب بـودن وضـعیت ازدواج و اقتـصادی تاکنون ٤-عدم اطمینان به آیندة ازدواج و اقتصادی (یا اشتغالی).
مارکس بیشتر انتقاد خود را بر فورماسیون سوسیواکونومیک آنتاگونیستی سرمایه داری متمرکز میکند، زیرا معتقد است که در این آخرین فورماسیون آنتاگونیستی، سطح رشد نیروهای مولد شرایطی را فراهم کرده اسـت که (در اثر تجمع سرمایه به صورت سود حاصل از استثمار ارزش اضافی کارگران نـزد سـرمایه داران ، و تمرکـز آن نزد معدودی سرمایه دار در اثر شکستگی و پرولتاریزه شدن سرمایه داران کوچک تر در رقابت با سرمایه داران بزرگ ، و بالاخره بحران ها و رکود اقتصادی ادواری فزاینده ناشی از فقدان قدرت خرید و تقاضای کافی برای انبوه کالاهای عرضه شده توسط سرمایه داران پرولتاریا (که در شهرها و مراکز اقتصادی تمرکز یافته است ) بتواند در انقلابی قهرآمیز، سرمایه را تصاحب و اجتماعی کند و به روابط آنتاگونیستی به طور کلـی خاتمـه دهـد، و بـا تشکیل دولت سوسیالیستی (به عنوان ابزار دیکتاتوری پرولتاریا به منظور جلـوگیری از اقـدامات ضـد انقلابـی و ادامه یا بازگشت استثمار ارزش اضافی کار) زمینه را برای تشکیل جامعه بـیطبقـه و فاقـد دولـت و خـودگردان کمونیستی واز بین رفتن از خود بیگانگی انسان فراهم کند.
میزان استفاده از وسایل ارتباطی مدرن ، و گسترش دامنۀ ارتباطات ، به ویژه بـا جوامع صنعتی و فرهنگ آن ها از این نظر در درجه دوم اهمیت قرار دارد.