چکیده:
متکلمان اسلامی در اثبات عقاید دینی و پاسخ به شبهات بر منهج واحد و روش خاصی سیر ننمودهاند. از اینرو، در این مقاله سعی شده است روش کلامی صدوق و مفید و مبانی روش کلامی این دو متکلم نامدار شیعی که یکی نمایندة مکتب قم و دیگری نمایندة مکتب بغداد بودهاند، بررسی و تطبیق گردد و بدین ترتیب، جایگاه عقل و نقل نزد این دو اندیشمند کلامی روشن شود. سپس، میزان بهرهگیری این دو متکلم از عقل و نقل در تبیین مسائل اعتقادی و پاسخ به شبهات ارزیابی و اثبات میشود که صدوق برخلاف مفید، روش نقلگرایی را در اثبات عقاید دینی ترجیح داده است، اما نه به این معنا که عقل را نادیده گرفته باشد، بلکه از احادیث و روایاتی که به نوعی از استدلالهای عقلانی برخوردار است، استفاده میکند، لکن مفید با توجه ویژه به عقل و رویکرد عقل گرایانه، به اثبات گزارههای دینی و دفاع از آن می پردازد. در اثبات این ادعا، از تمسک به کلیات پرهیز و با استناد به آثار این دو اندیشمند، این مدعا اثبات شده است.
خلاصه ماشینی:
"مفید درباره روایاتی که صدوق آنها را نقل کرده است،در کتاب مسائل السرویه مینویسد: «آنچه که ابو جعفر،رحمه الله،نقل کرده است،عمل به همه آنها واجب نیست؛زیرا که قول ائمه-علیهم السلام-از راههایی که او بدان تمسک نموده،ثابت نمیشود؛چون آنها اخبار آحاد هستند که موجب علم و عمل نمیشوند و به وسیله کسانی نقل شدهاند که احتمال سهو و غلط برآنها میرود؛و ابو جعفر- رحمه الله-آنچه را که شنیده،روایت کرده و آنچه را حفظ کرده نقل نموده است،و چیزی را برعهده نگرفته است و اصحاب حدیث غث و سمین را نقل کرده و در نقل اخبار برآنچه معلوم قطعی است اکتفا نمیکنند،و آنان اصحاب فکر و بررسی و تفتیش و تمیز نسبت به آنچه نقل میکنند،نیستند و اخبارشان مختلط است و صحیح از سقیم قابل تمیز نیست،مگر با توجه به اصول و با اعتماد برنظری که انسان را به علم برصحت خبر برساند»(مفید،1414 :72-73) شیخ مفید معتقد است که اخبار بر دوگونهاند: بعضی از آنها مورد اجماع شیعه است و بعضی از آنها اختلافی است و عاقل باید آنچه را که اجماعی است اخذ کند؛همانگونه که امام صادق-علیه السلام- امر کرده است.
البته،مکتب بغداد پس از مفید و مرتضی،موضع معتدلتری در این باره اتخاد کرد و شیخ طوسی،که شاگرد برجسته این دو شخصیت بزرگ مکتب بغداد بود،درباره عمل به خبر واحد چنین اظهار نظر مینماید: «آنچه من اختیار کردم،این است که خبر واحد اگر از طریق شیعه و قائلان به امامت وارد شده باشد و روایت به پیامبر-صلی الله علیه و آله-یا یکی از ائمه-علیهم السلام-برسد و راوی مورد طعن نبوده، ضابط باشد و دارای دقت در نقل حدیث باشد و قرینهای برعدم صحت خبر وجود نداشته باشد و عمل به آن جایز است،زیرا اگر قرینهای برعدم صحت خبر بود،علم برطبق قرینه شکل خواهد گرفت و اجماع فرقه محقه دالبر این سخن است؛ زیرا آنان درمصنفات خود و اصولشان برعمل به این اخبار اجماع دارند»(طوسی،1417،ج 1:126)."