چکیده:
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسهی اثربخشی گروهدرمانی شناختی-رفتاری و درمان نگهدارنده با متادون در تغییر باورهای مرتبط با مواد در افراد مبتلا به اختلال سوءمصرف مواد انجام شده است. روش: پژوهش حاضر یک طرح شبه آزمایشی پیشآزمون-پسآزمون با گروه گواه بود که در آن 30 نفر از افراد سوءمصرف کننده مراجعه کننده به مراکز درمانی ترک اعتیاد انتخاب و در سه گروهدرمان شناختی-رفتاری، درمان نگهدارنده با متادون و گروه گواه گمارده شدند. شرکت کنندگان هر سه گروه قبل و پس از پایان مداخله پرسشنامه باورهای مرتبط با مواد را تکمیل کردند. یافتهها: نتیجهی پژوهش حاضر نشان داد که شرکت در هر دو گروه آزمایشی در مقایسه با گروه گواه باعث تغییر معنادار باورها نسبت به مواد شد. نتیجهگیری: درمان شناختی-رفتاری با ایجاد تغییر در متغیرهای شناختی میانجی مصرف مواد مانند باورهای مرتبط با مواد خطر بازگشت به مصرف مواد را کاهش میدهد. بنابراین با توجه به این یافتهها برنامههای درمان سوءمصرف مواد باید این نوع متغیرهای میانجی را هدف قرار دهند.
Introduction: This study was aimed to compare of the effectiveness of group cognitive-behavioral therapy and methadone maintenance therapy on changing beliefs toward substance abuse among addicted people. Method: The research method was a quasi-experimental pretest-posttest with witness group. 30 addicted people who were referred to the addiction treatment centers selected by available sampling، and they randomly assigned to three groups namely: cognitive-behavioral therapy، methadone maintenance therapy and witness groups. Substance abuse beliefs questionnaire was administered among all participants before and after intervention. Results: Results showed that in both experimental groups، beliefs toward drug was reduced significantly in comparison with witness group. Conclusion: Cognitive-behavioral therapy can be changed on cognitive mediator variables، like beliefs toward substance; therefore، it can reduce the risk of relapse. However، the programs of treatment of substance abuse should be targeted this type of intermediate variables.
خلاصه ماشینی:
"بهرغم اینکه درمانهای پیشگیری از عود بر پایه کار مارلات و گوردون بسیار مورد توجه قرار گرفته، مطالعات در نشان دادن یک تصویر سازگار از اثربخشی این رویکرد شناختی-رفتاری در Hayaki, Bradley, Anderson, Michael & Stein Botvin, Griffin, Paul & Macaulay Mackillop, Ryabchenko & Lisman افراد مبتلا به سوءمصرف کنندهی مواد ناتوان است (راسون 1 ، 2002).
از سوی دیگر، افرادی که در درمان قرار میگیرند حتی درمانهای دارویی، نگرش آنها نسبت به مواد تغییر میکند، اما این که آیا مصرف دارو باعث تغییر خود به خودی در باورهای فرد میشود و میتواند در پیشگیری موثر باشد سؤالی است که نیاز به بررسی بیشتر دارد.
بنابراین، پژوهش حاضر به منظور مقایسه اثربخشی درمان نگهدارنده با متادون و گروهدرمانی شناختی-رفتاری مبتنی بر مهارتهای مقابلهای، در ایجاد تغییرات شناختی میانجی مصرف مواد نظیر باورهای مرتبط با مواد و پیشگیری از عود انجام شده است.
بنابراین، نتایج نشان میدهد که آثار روان درمانگری شناختی-رفتاری در میزان کاهش باورهای مرتبط با مواد که از عوامل اصلی مصرف مواد است، بیش از درمان نگهدارنده با متادون و گروه گواه است.
از سوی دیگر، تأثیر جلسات آموزش مهارتهای مقابلهای بر مبنای رویکرد شناختی-رفتاری میتواند اینگونه تعبیر شود که مداخلهی آموزشی اولا با دخل و تصرف در نظام شناختی افراد سوءمصرف کننده، ارزیابی درونی آنها در قبال نیاز به مصرف مواد و یا توان مقابله در برابر عوامل و پیامهای ترغیبکننده را تغییر داده است و ثانیا شناختها و نگرشهای آنان را بهطور مستقیم در معرض چالش و تغییر قرار میدهد (طارمیان و همکاران، 1387)."