چکیده:
ستی واژه ای است سانسکریت به معنی عفیف و پاکدامن و در اصطلاح به معنی زنی است که طی آداب خاصی خود را در فراق همسر درگذشته اش می سوزاند و به معنی خود این مراسم نیز به کار رفته است. سابقه شکل گیری آن به 1000 تا 500 سال پیش از میلاد برمی گردد و در سال 1829 ممنوع اعلام شد. شاعران پارسی زبان به ویژه آنان که در دیار هند می زیستند، از این سنت هندویی استفاده کرده و منظومه هایی سوزناک و پراحساس آفریده اند. در این مقاله آیین ستی و بازتاب آن در ادبیات فارسی مورد بررسی قرار می گیرد
خلاصه ماشینی:
"البته در این میان شاعرانی بودند که به طور محدود به مسأله سوختن در هند اشاراتی می کردند – چه این سوختن را به سوزاندن جنازه ها در مذهب هندو حمل کنیم ، چه آن را به معنای سـتی شـدن در نظـر بگیریم – انوری (ف ٥٨٣ هـ) یک از نخستین کسانی است که در این زمینه شعر سروده است : هندویی کز مژگان کرد مـرا لاله قطار سوخت از آتش غم جان مرا هندو وار لاله راندن به دم و سـوختن اندر آتش هندوان دست ببردند بدین هر دو نگار هندوانه دو عمل پیش گرفت او یـارب داری از هر دو عمل یار مرا بـرخوردار عشق هندو به همه حال بود سوزان تر که در انگشت بود عادت سوزانی نـار (دیوان انوری ، ج١، ص١٦٥) امیر خسرو دهلوی (ف ٧٢٥ هـ) آشکارا از رسم ستی یاد کرده است : خسروا در عشقبازی کم ز هندو زن مبـاش کز برای مرده سوزد زنده جــــان خویش را جان فدای دوست کن کم زان زن هندو نه ای کز وفای شوی در آتش بســوزد خویش را (سوز و گداز، مقدمه ، ص١٧) دلشاد پسروری از سرایندگان هندی سده دوازدهم ، شعر امیرخسرو دهلوی را بدین گونه تضمین کرده است : پـــادشه پرسید یک شب هنــدوان خویـــش را زن پس شوهـر چرا ســـوزد روان خویـش را؟ در حضـور شمع چون پروانه ها کــردند عرض آن عشق این است و سوزد عشق آن خویش را گر ز ما چون شمع این پروانـگی منظـور نیست خســرو از سوز دل افروزد روان خویـــش را «خســروا در عشقبازی کم ز هندو زن مبـاش کو برای مرده سوزد، زنـده جـان خویـــش را جان فدای دوست کن کم زان زن هنــدو نه ای کز وفای شوی در آتش بسـوزد خویـــش را» کلیم کاشانی (ف ١٠٦١ هـ) که خود از شاعران دربار شاهان گورکانی هند به شمار می رفت در جـایی در مورد شاه جهان (ف ١٠٧٦ هـ) چنین گفته است : پنــاه دین در این ایـــام هند است به عهدش قبه الاسلام هند است چنــــان اسلام از او گردید محکم که هندو زنده می سوزد از این غم نه هندو ماند و نه بتخــانه در هند نمی سوزد به جـز پــروانه در هند (دیوان کلیم همدانی ، ص١٧٢) بیت سوم نمودار ممنوعیت ستی در عهد شاه جهان است ."