چکیده:
در ذهن و زبان مردم و آثار ادبی و تاریخی، برخی اعداد هست که اهمیت خاصی دارند مثل سه، سی، شش، نه، دوازده، چهل، صد و هزار که آنها را اعداد کمال می خوانیم. همچنین گاهی هریک از این اعداد را یک شماره کم می کنند و عدد کوچکتر از اهمیت خاصی برخوردار می شود مثل پنج یا نود و نه یا یازده، گاهی نیز اعداد خاص را یک شماره افزون می سازند و شماره افزوده، اهمیت ویژه ای می یابد مثل هفت، سیزده، ده، هزار و یک. به نظر می رسد این موارد با توجه به تعریف و کارکردهای اسطوره، بنیاد اسطوره ای داشته باشند. نگارنده با توجه به اسطوره آفرینش نمونه نخستین انسان، معتقد است عدد کمال، شکل دیگری است از مرگ و پایان که موجب خلق و آفرینش مجدد است، تداوم زندگی و حیات را در کم گرفت و کاستن از شمار عدد کمال نشان می داده اند بدین مفهوم که هنوز چرخه به پایان نرسیده است اگر هم چرخه به پایان برسد دوباره چرخه ای نو آغاز می گردد. این مفهوم خلق دوباره را با افزودن یک شماره به عدد کمال نشان می دادند. مجموعه این تلاشها و حرمت و تقدسی که اعداد یافته اند صرفا برای تبیین اسطوره ای نبوده است، بلکه مهمترین کارکردش براندازی زمان و غلبه بر آن بوده است.
خلاصه ماشینی:
"سؤال این است که چرا برخی اعـداد نسبت به سایر اعداد، اهمیت بیشتری می یابند به گونه ای که فقط تقدس و حرمت ایـن اعـداد در فکـر و ذهن مردم باقی می ماند؟ برخی اعداد مثل سه ، سی ، شش ، نه ، دوازده ، چهل ، صـد و هـزار، اعـداد کمـال هستند که به مناسبتهای مختلف اهمیت خاص می یابند، همچنین گـاهی هریـک از ایـن اعـداد را یـک ____________________________ تاریخ دریافت : ٨٥/٥/٢٦ تاریخ پذیرش : ٨٦/٢/٢٤ شماره کم می کنند و عدد کوچکتر از اهمیت خاصی برخوردار می شود مثل پنج یا نود و نه یا یازده ، گـاهی نیز اعداد خاص را یک شماره افزون می سازند و شمارة افزوده ، اهمیت ویژه ای می یابد مثل هفت ، سـیزده ، ده ، هزار و یک .
سه و سه گانگی در حوزة فرهنگ ایرانی و اسلامی ، عدد سه اهمیت و کارکرد مهمی داشته است (آقا شریف ،١٣٨٣: ١٠٤- ٧٠) از مراسم بزرگداشت مردگان در سومین روز مرگ آنان که مبتنی بر اندیشه های مزدایـی اسـت کـه روان مردگان پایان روز سوم از بالین تن دور می شود (فرنبغ دادگی ،١٣٨٠: ١٢٩) تا امثال مردمی همچون «تا سه نشه بازی نشه »، و احکام فقهی چون «سه طلاقه کردن » و برگزاری برخی مراسم کـه گـه گـاه تکرار آیینی اسطوره ای است مثل آنچه ابن بطوطه درباره نحوة اجرای حکم در لاذقیه نقل کرده است : در لاذقیه برای اجرای حکم قتل ، حاکم سه بار، سواره از مجلس امیر تا محـل اجـرای حکـم مـی رود و بـر می گردد و در هر بار برای اجرای حکم از امیـر رخـصت مـی طلبـد و او در سـومین بـار اجـازه مـی دهـد (ابن بطوطه ،١٣٤٨: ٨٠-٨١)."