چکیده:
مجاز مرسل یکی از عوامل ابهام آفرین در کلام ادبی است. یاکوبسن در بحث خود از قطب های مجازی و استعاری زبان، مجاز را روند جایگزینی بر اصل مجاورت می داند و آن را از ویژگی های بارز نثر به حساب می آورد. در حالی که مجاز در کلام ادبی، به ویژه شعر معاصر، به دلیل پیوندها و علاقه های تازه ای که شاعر بین معنی حقیقی و مجازی ایجاد می کند، عنصری بلاغی محسوب می شود. چون مجاز مرسل بر اساس تداعی مجاورت شکل می گیرد، به زودی بازشناخته می شود و تک معنایی است، از این رو درجه ابهام آن نسبت به سایر مقوله های مجازی زبان کمتر است. شاید به همین دلیل است که کاربرد آن در شعر معاصر اندک بوده و شاعران معاصر چندان تمایلی به استفاده از آن در شعر خود ندارند. منتها در همین موارد معدود، گاه به نوآوری ها و ابتکاراتی دست زده-اند که نمودار گزینش و ترکیب شاعر از امکانات متعدد زبانی و بیانگر سبک خاص و نشان دهنده میزان تقلید یا نوآوری آن ها در این حوزه بلاغی است. در این مقاله که به شیوه توصیفی - تحلیلی بر روی شعر چهار تن از شاعران معاصر (نیمایوشیج، اخوان ثالث، سهراب سپهری و فروغ فرخزاد) صورت گرفته، برآنیم ضمن بررسی مجاز مرسل و نقش آن در ایجاد ابهام هنری به تجزیه و تحلیل ابهام های حاصل از این مقوله ادبی بپردازیم.
Metonymy is one of the ambiguous factors in the literary eloquence. Yakobson in his discussion about figurative and metaphoric poles of the language، considers figure substituting process on the vicinity basis and he takes it into account as an obvious characteristic of the prose. Where as figure in literary eloquence، especially in contemporary poetry، is considered as an eloquent element because of the new relations and interests that the poet creates between the real and figurative meaning. Of course، since metonymy is formed based on association of vicinity، it is known soon and it is one-meaning، so its ambiguity is less than the other figurative categories. Perhaps it is for this reason that its use in the contemporary poetry is limited and the contemporary poets are not inclined to use it in their poems. But in these limited cases، they sometimes have had innovations that show their selection and the combination of different linguistic potentials، indicating the special style and the degree of imitation and innovation in his eloquent field. In this article، the descriptive-analytic method is used in the poems of the four contemporary poets (Nimā Youshij، Akhavān Sāles، Sohrāb Sepehri and Forough Farrokhzād). It is intended، while examining metonymy and its role in making artistic ambiguity، to analyze the ambiguities resulting from this literary category
خلاصه ماشینی:
"در ایـن مقالـه کـه بـه شـیوة توصـیفی - تحلیلی بر روی شعر چهار تن از شاعران معاصر (نیمایوشیج ، اخوان ثالث ، سهراب سـپهری و فروغ فرخزاد) صورت گرفته ، برآنیم ضمن بررسی مجاز مرسل و نقش آن در ایجاد ابهام هنری به تجزیه و تحلیل ابهام های حاصل از این مقولۀ ادبی بپردازیم .
کاربردزبان در این گونه مجازها کاملا طبیعی به نظر میرسـد و درادراک معنی مذکور و محذوف چندان درنگی ایجاد نمیشود یا به عبارت دیگر،معنای آن ها زودیاب است ؛چون جانشینی در فرایند مجاز بر اساس رابطه و منطق مجـاورت و طـی رونـد کاملا عقلی صورت میگیردو بافت کلام و ساختار متن معنای آن را مشخص مـیکنـد،امـا در برخی موارد که مجاز مرسل علاوه بر مفهوم مجازی ، مفهومی نمادین یا استعاری نیز بـه خـود میگیرد؛یعنی همراه با دیگر شگردهای تصویری زبان از قدرت تداعی افـزون تـری برخـوردار میشود، جنبه هنری و بلاغی بیشتری مییابد و در نتیجه درجۀ ابهام آن نیز بیشتر میشـود.
در شعر زیر نیز واژة «دست » بـه علاقۀ سببیه میتواند به معنی عشق باشد: -در کوچه باد میآید این ابتدای ویرانی است آن روز هم که دست های تو ویران شدند، باد میآمد(همان :٤٢٧) «در ادبیات یکی از اعضای بدن را سمبل شخص دانستن مرسوم اسـت ، صـادق هـدایت در بوف کور از زن اثیری با چشم هایش یاد میکند ودر شعر کهن فارسی خال و زلف مورد تکیـه قرار میگیرد»(شمیسا،٤٦:١٣٧٤)."