چکیده:
این مقاله به بررسی جهان های متن رباعیات عمر خیام با رویکردی نوین به نام شعرشناسی شناختی می پردازد. بررسی و شناخت این جهان ها در چهارچوب نظریه مارگریت فریمن (2007) صورت می گیرد که در این چهارچوب در سه سطح نگاشت ویژگی، نگاشت رابطه ای و نگاشت نظام به تحلیل شناختی متن پرداخته می شود. با خوانش جهان متن خیام از لحاظ نگاشت نظام، به معناشناسی جهان فکری و ترسیم ساختار شعر او می توان دست یافت. هدف این پژوهش این است که نشان داده شود، چگونه نگاشت های شناختی می توانند میان شعر و زبان خودکار تمایز قائل شوند و به تحلیل شعر بپردازند. پرسش های پژوهش عبارت اند از این که: 1- چگونه نگاشت نظام به مثابه ویژگی اصلی شعر و با استفاده از دو سطح نگاشت دیگر، می تواند به خوانش شعر کمک کند؟2- چگونه سه سطح نگاشت شناختی می توانند جهان متن خیام را ترسیم کنند؟ 3- چگونه با رویکرد شعرشناسی می توان به تعیین محدودیت های تفسیرهای چندگانه و بازشناسی متن منسوب از متن اصلی رسید؟ بررسی جهان متن با این رویکرد می تواند ابزاری برای تحلیل متن ارائه دهد که نظریه ادبی فاقد آن است.
The focus of this study is to analyze the text world of Omar Khayyam's poetry by a novel approach called cognitive poetics. To examine the author’s/reader's text world، the study has employed Freeman’s model (1998). She believes that conceptual mapping in literary texts can operate at three different levels including “attribute mapping،” “relational mapping،” and “system mapping.” Through reading Khayyam's text world according to the final level mapping، one can identify Khayyam's insight and map out the structure of his poems as well. The purpose of research is to show how cognitive poetics could make a distinction between everyday language and poetry as well as analyzing a poem. This paper is going to ask: 1) how system mapping as a main characteristic of poetry could help a poem's interpretation using the two other levels; 2) how three cognitive mapping can picture Khayyam's text world; and 3) how it is possible to draw clear-cut limitations for multiple interpretations and distinguish a fake poem from an original one by cognitive poetry methodology. Studying the text world according to this approach can suggest a method for textual analysis which literary theory cannot.
خلاصه ماشینی:
"پرسش این پژوهش این است که چگونه نگاشت نظام به مثابة ویژگی اصلی شعر و با استفاده از دو سطح نگاشت دیگر، می تواند به خـوانش شـعر کمـک کنـد؟ چگونـه سـه سـطح نگاشـت مفهومی می توانند جهان متن خیام را ترسیم کنند؟ و چگونه با رویکرد شعرشناسـی مـی تـوان بـه تعیین محدودیت های تفسیرهای چندگانه و بازشناسی متن منسوب از مـتن اصـلی رسـید؟ بـرای پاسخ دادن به این پرسش ، برخی از رباعیات عمر خیام بررسی می شود تا ببینیم مهارت های عمومی نگاشت که توانایی شناختی را برای تولید و تفسیر استعاره شکل می دهند، چگونـه مـی تواننـد یـک نظریة منسجم تر نسبت به رویکردهای شهودی نقد سنتی فراهم کنند.
درواقع ، وقتی سازه های نشانه ای یک الگو یا قاب به صورت متناظر به سازه هـای الگـو یـا قـاب دیگر منتقل شده و باعث شبیه سازی الگوی دوم به الگوی اول شود، نگاشت نظام رخ می دهد کـه بـه عقیدة فریمن برای ارزیابی بسیاری ازآثارادبی قابل استفاده است ؛ به عنوان مثال : شعری ممکن اسـت الگوی ساختاری کوزه را در ساختار خود داشته باشد، که بدین منظور سازه های نشانه ای مورد استفاده در کوزه مانند دهانه ، دسته ، تنه و برخی ویژگی های تصویری یا مفهومی مرتبط با آن ، ماننـد بازگشـت به خاک ، برای ساختار دلالت های شعری که دارای جهان فکری مشابه فلسفة کوزه (از لحاظ نمـادین ) است ، مورد استفاده قرار گیرد (ر."