چکیده:
بررسی زبان عرفان، همواره یکی از پژوهش هایی است که از آغاز تکوین عرفان اسلامی و در سیر تکاملی آن همواره در کانون توجه محققان قرار داشته است. پس از بالندگی نظریه پردازی در قرن بیستم و پیدایش نظریه فرمالیسم، به جهت قدرت تحلیلی و علمی این نظریه، بسیاری از پژوهشگران به کاربست نظریه فرمالیسم در حوزه های مختلف رغبت نشان دادند. اما از آنجایی که نظریه فرمالیسم اساسا در پی تبیین ادبیات و کشف ساز و کارهای برجسته سازی کلام به طور عام است، در این اواخر شاهد به کارگیری این نظریه در بخش های مختلف ادبیات و قلمرو عرفان اسلامی هستیم. کاربست این دیدگاه در حوزه عرفان پژوهی چندان دقیق و کارآمد نبوده و به نادیده گرفتن حقایقی منجر شده که در کارایی این دسته از تحقیقات عرفانی خدشه وارد کرده است. این مقاله بر آن است ضمن تبیین خاستگاه فکری این نظریه و ارایه ملزومات تحلیلی آن، کاربست این نظریه را به طور خاص در حوزه عرفان پژوهی نقد و تحلیل کند. روش به کار گرفته شده در این تحلیل، بنا به ضرورت، روش ساختارگرایانه است؛ روشی که ضمن تحلیل جزء به جزء عناصر یا نشانه ها در پی کشف سازوکارهای تالیف عناصر و ساخت گزاره هاست
Mystical language has always been one of the most prominent fields of investigation since the very beginning of its evolution. It has also been taken deep into account not only by the mystics، but also by the researchers concerned. After the flourishing of theorising in the 20th century، and the emergence of the theory of Formalism، due to its analytical and scientific strength، many researchers expressed interest in using the Formalism theory in various fields. Hence، a formalistic analysis of mystical language might be able to show how language functions in specific fields including Islamic mysticism. Though clear-cut and scientific it is، formalistic analysis of mysticism in-deliberately closes its eyes upon a multitude of facts. Ignoring such facts، in turn، might lead to a lack of understanding of what mysticism actually is، and therefore reduces it to a mere linguistic phenomenon. This article tries to have a basic understanding of what formalists might call literariness along with a critical analysis of its application in the field of mysticism. Essentially، the methodology applied here is of a structural nature. This methodology focuses upon the single components of language and tries to find out how such components constitute a meaningful proposition in a mystical context، accordingly.
خلاصه ماشینی:
"در تعابیر خود به درست گام برداشته اند، اما دیگران نتوانسته اند این کار را بکنند؟ اگر نگرش زیباشناختی به الهیات و امثالهم از طریق اعمال فرایند جانشـینی و هـم نشـینی در سطح گزاره های زبانی صورت میگیرد، آنگاه محق دانستن گروهی و ناکارآمد دانستن گروهی دیگر با چه توجیهی قابل قبول خواهد بود؟ تجربه و تعبیر عرفانی از نگاه عارفان همان طور که در مقدمه دیدیم ، در میان عرفایی که اصول درسی عرفان را به رشتۀ تحریـر کشـیده انـد، هجویری بنا به تأثیری که از قشیری پذیرفته است ، تئوری غلبۀ سکر و تمایز تجربه و تعبیر عرفـانی را بـه درستی در کشف المحجوب بازتابانده است : و چون کسی را از حق نمودی باشد و قوت حال عبارت دست دهد و فضل یاری کند، سخن متعـق شود،خاصه کی معبر اندر عبارت خود تعجب نماید.
شاید یکی از کلیدی ترین بحث هایی که در پیش روی خواهیم داشت ، همـین مسـئله اسـت کـه آیـا تمایزی بین تعبیر و تجربۀ عرفانی بدان سان که طرح شده است وجود دارد یا نه ؟ علاوه بر این ، این مسئله باید تحلیل شود که اشارت در قالب عبارت واقع میشود یا نه ؟ و در صورتی که این حادثه رخ بدهد آیـا عبارت در مرتبۀ آتی بر قامت اشارت تنیده میشود یا به طور همزمان اشارت و عبارت در هم تنیـده انـد؟ یعنی، آیا اشارت خود از شاخص های زبان شناختی ویژه ای برخوردار است یا نه ، تنها در صورت نقل آن به مرتبۀ ثانی ـ یعنی عبارت ـ شاخص های زبان شناختی خاصی را به خود میگیرد؟ آنچه در حال حاضــر پذیرفتنی مینمایــد، این تعریــف است کــه اشـارت فقــط رساندن معناست بدون هیــچ تعریف و مرزبندیای."