خلاصه ماشینی:
"از سوی دیگر،وقتی نویسندهء پیش گفته تمدن را پدیدهای علمی معرفی میکند و لابد برای علم- حتی علم تجربی-گونهای از ظرفیت اندیشگر و بصیرتی قایل میشود،چگونه میتواند تمدن را فقط و فقط در عرصهء عملکردهای عینی قرار دهد و از فرایندهای ذهنی که بههرحال در چارچوب دستاوردهایی چون آثار معماری،مجسمهسازی، کتابها و نقاشیها عینیت یافته است،به سادگی بگذرد و آنها را بیرون از حوزهء تمدن ببیند؟ آلن بیرو در تعریف خود از تمدن،فرهنگ را نیز در دل آن قرار میدهد: «تمدن شامل مجموعهء پیچیدهای از پدیدههای اجتماعی قابل انتقال حاوی جهات مذهبی،اخلاقی، زیبایی شناختی،فنی یا علمی مشترک در همهء اجزای یک جامعهی وسیع و یا چندین جامعه،مرتبط با یکدیگر است.
»(داریوش شایگان، 1380،صص:181-110)در این جا این پرسش مطرح است:آیا گفتگوی تمدنها،که میتواند در یکی از قالبهای خود دادوستدها و تعامل فرهنگ و تمدن جوامع و ملتهای سنتی و مدرن را طراحی و عملی کند، میتواند این نیاز انسان را براورده سازد؟آیا جمع تمدن سنتی و مدرن و به عبارت دیگر آشتی یا ادغام سنت و مدرنیته از راه گفتگوی تمدنها،میتواند به بحران هویت و معرفت که انسان معاصر را سخت تهدید میکند،پایان دهد؟حسین سیفزاده با تأکید بر این نکته که«حوزهء دسترسی تمدنی در حال جهانی شدن است»،از یک سو و به گونهء تلویحی خبر از میرایی تمدنهای گذشته میدهد،و از سوی دیگر پاسخی مبهم و تأویلپذیر در برابر پرسشهای پیش گفته مطرح میکند: «انبساط جهانی شدن،متضمن پویش متضاد و واگرایانهء انقباضی در زمینهء خودآگاهی فرهنگی تا سطح فرد است."