چکیده:
شیوع بیماری هایی مانند ایدز که در مقایسه با عیوب موجب فسخ نکاح مانند جنون و... زیان های سنگینی به دنبال دارد، این پرسش را مطرح می سازد که آیا می توان ابتلا به بیماری های واگیردار و کشنده مانند ایدز و هپاتیت را در کنار عیوب موجب فسخ نکاح گذارد و به زوجین اجازه داد تا به استناد چنین عیبی، عقد نکاح را بر هم زنند یا باید همانند دیدگاه مشهور درفقه، عیوب موجب فسخ نکاح را به چند عیب خاص محدود دانست و بر آن شد که ابتلای به ایدز و مانند آن، عیب به شمار نمی آید و زوجه که نمی تواند از حق طلاق بهره ببرد، یا باید تا پایان زندگی در کنار مردی بیمار زندگی کند، یا باید با اثبات عسر و حرج و یا ضرر نزد قاضی درخواست طلاق کند که اثبات عمر و حرج دشوار و زمان بر است. این نوشتار با نگاهی به مطالعات گذشته روشن می سازد ادله دیدگاه مشهور درباره حصری بودن عیوب موجب فسخ نکاح، قابل انتقاد است و افزون بر تمسک به فواعد لاضرر و لا حرج که در مطالعات پیشین مطرح شده، می توان با استناد به دیگر ادله و میانی موجود، عیوب موجب، عیوب موجب فسخ نکاح را به عیوب مصرّح در نصوص، محدود ندانست.
Because of the outbreak of diseases such as AIDS which are followed، as compared by defects causing cancellation of marriage such as insanity، by serious losses، some questions arise: May suffering contagious and fatal diseases such as AIDS and hepatitis be considered as one of the defects causing cancellation of marriage? And may the spouses be allowed to cancel the contract of marriage because of such a defect or have we، as is well-known in jurisprudence، to limit defects causing cancellation to some particular ones among which are not AIDS and the like? And is the wife who cannot benefit the right of divorce forced to live all her life with a sick man? Or، proving distress and constriction or harm، may she apply for divorce? (To apply for divorce takes، of course، long time). Referring to the previous studies، the present writing makes clear that the argument for limitation of defects causing cancellation of marriage may be criticized; and in addition to the rules of no harm and no distress (which have been referred to in the previous studies)، other arguments may be appealed to according to which defect causing cancellation of marriage are not restricted to those mentioned in the texts.
خلاصه ماشینی:
"شهید ثانی از جمله فقیهانی است که با دقت و تیزبینی در عیوب نکاح،به دنبال دریافت علت موجبات فسخ نکاح[زیانبار و واگیردار بودن بیماری خوره و پیسی]رفته است و قابل توجه آنکه شهید ثانی نکاح را یک معاوضه محض نمیداند(جبعی عاملی، 1412،ج 5،ص 369)و حتی درباره دلیل بطلان شرط خیار در عقد نکاح،به صراحت ابراز میدارد که نکاح از جمله عبادات است:«و لا یجوز اشتراطه(الخیار)فی العقد لأنه (النکاح)ملحق بضروب العبادات،لاالمعاوضات»(همان،ص 120)و بهرغم اینکه نکاح را عبادت دانسته و یا دستکم معاوضه محض نمیداند،با تعلیل و کشف ملاک حکم جذام و حتی پیسی را به دیگر عیوب نکاح افزوده،مینویسد:«قاضی ابن براج (طرابلسی،1406،ج 2،ص 231-232)و ابن جنید(اسکافی،1416،ص 258)بر این باورند و علامه حلی(حلی،1413،ج 7،ص 195-196)آن را پسندیده و محقق کرکی* (محقق کرکی،1414،ج 13،ص 268-270)هم آن را تقویت کرده است».
افزونبر این،قیاس با اجتهاد متفاوت است؛زیرا بنابر تصریح نصوص،اجتهاد یعنی استنباط فروع از اصول؛به عبارت دیگر،گسترش دامنه عیوب و تمثیلی دانستن عیوب موجب فسخ نکاح،قیاس نیست؛زیرا زندگی با مرد مبتلا به ایدز از سویی موجب تنفر زوجه است و برپایه نصوص[روایت حسن بن صالح]،عیوب موجب تنفر باعث برهم خوردن نکاح است؛ثانیا،تدوام زندگی مشترک زن با مرد مبتلا به هپاتیت یا ایدز،مستلزم ضرر زوجه خواهد بود؛پس به حکم روایت حسن بن صالح و حکم قاعده لاضرر،زوجه باید دارای حق فسخ باشد و هیچ مصلحتی بالاتر از حفظ سلامتی و جان همسر سالم وجود ندارد و نباید با این توجیه که با وسایل پیشگیری از بارداری میتوان مانع انتقال ویروس ایدز شد،اصل را بر حفظ خانواده گذاشت و حفظ خانواده را مصلحتی بالا شمرد؛زیرا خانواده براساس محبت و عطوفت شکل میگیرد و هیچ قانونی نمیتواند زن و مرد متنفر از یکدیگر را در زیر یک سقف گردآورد و الزام به زندگی کند و هیچ عاقلی نیز به چنین جمع و کانونی،خانواده نام نمینهد (پوراسماعیلی و مظفری،1390،ص 267-280)."