چکیده:
شعر عربی در صدر اسلام از لحاظ تصورات و تخیلات شعری و زبان با شعر دوره ی جاهلی تفاوتی ندارد و همان اختصاصات و خشونتهای بدوی را که در اشعار جاهلی می بینیم، در این اشعار هم کم و بیش ملاحظه می کنیم و این وضع تا اواخر قرن اول ادامه داشت. در این دوره شعر عربی خاص گویندگان تازی بوده است و دیگر اقوام در آن دخالتی نداشته اند، اما از اوایل قرن دوم یعنی اواخر عهد بنی امیه و اوایل دور ه ی بنی العباس آثار نفوذ تمدنهای غیر عرب به ویژه ایرانیان. شعرایی همچون محمود وراق، بشار بن برد، ابونواس و صالح بن عبد القدوس آشکار شد. زیرا چنانکه میدانیم بعد از آنکه مسلمانان در حدود یک قرن با آنان مجاورت و معاشرت داشتند، از ایشان تاثیرگرفتند و به همین سبب است که می بینیم از اوایل قرن دوم مسلمانان همان اموری را دنبال کردند که ملل مغلوب مذکور مقارن ظهور اسلام سرگرم آنها بودند. مهمترین عنصری که به تمدن اسلامی جلوه ی تازه و ترقی و کمال بخشید، عنصر ایرانی است که با روی کار آمدن دولت عباسی در همه ی شوون آن تمدن و از آن جمله در ادب عربی دخالت کرد و اثر این داخل شدو این تاثیر در شعر به همان حد آشکارست که در نثر؛ در این مقاله به بررسی شعرای ایرانی که به عربی شعر سروده اند، پرداخته شده است .
خلاصه ماشینی:
"همهی این سخن را محمود وراق در شعری آورده وگفته است: {S«إذا اعتصم الوالی بإغلاق بابه#ورد ذوی الحاجات دون حجابه#ظننت به إحدی ثلاث و ربما#نزعت بظن واقع بصوابه#فقلت به مس من العی قاطع#ففی إذنه للناس إظهار ما به#فإن لم یک عی اللسان فغالب#من البخل یحمی ماله عن طلابه#فإن لم یکن هذا و لا ذا فریبة#یصر علیها عند إغلاق بابهS}(جاحظ،ج 2:36) ترجمه:«هرگاه حاکمی درگاه خویش را به روی مردمان بسته دارد و نیازمندان را از ورای پرده براند،یکی از این سه گمان را بر او خواهی برد که چه بسا گمانی درست و واقعی باشد:یا خواهی گفت الکن است وزبان بریده که اگر مردم را اذن حضور دهد،عیبش برملا شود؛یا اگر لکنت زبان ندارد،تنگ چشمی است کهدارایی خویش را از چشم خواستارانش دور میدارد،یا اگر این هم نیست بدگمانی است که با بستن در بربدگمانی خویش پای میفشارد.
اما اگر در هر گناهی بر دوست خود تند زبانی کنی،کسی را نخواهی یافت که با اوتند نشوی-پس با تنها بزی یا با دوست خود که گاه نزدیک گناه است و گاه دور،بپیوند-اگر هیچ از آب آلودهبه خاشاک ننوشی،همواره تشنه خواهی ماند و کیست که آبش همیشه زلال باشد؟» روشن است که شاعر بیشتر مضامین این شعر را از پندهایی فارسی الاصل برگرفته که درآن دوره به عربی ترجمه شده بود؛به ویژه از ترجمههای ابن مقفع مانند الادب الکبیر،الادبالصغیر و کلیله و دمنه."