Seven ordeals is one of the important topics in Persian myth. The movements in seven ordeals do not have a historical nature so that they cannot be generalized to historical movements. As myths are derived from mankind’s active mind، seven ordeals are also the result of mental needs of people and a society and are derived from the historical challenges of a nation. Seven ordeals can be considered as the outcome of the imagination and fantasy of a nation who are threatened. It can be said that seven ordeals have goals consistent with divine regulation and epic moral values. In Ferdowsi’s Shahnameh، interactions among the heroes and champions have been depicted in a very fascinating way. These heroes face various exams during their adventurous lives. These exams can be referred to as ordeals. Sometimes، these ordeals develop and some other characteristics have been added to them and have been made into a complete story. These stories are referred to as seven ordeals. It is just here that myth enters the realm of story. Our aim is here to investigate the key points and common elements of exams، ordeals، seven ordeals and seven ordeals of Shahnameh’s heroes and other epics. This is carried out on the basis of a structuralist، comparative mythology.
خلاصه ماشینی:
"به عبارت دیگر یکی از مهمترین تفاوتهای قصه و اسطوره در این است که قصهها به خاطر بعد روانشناختی که برای انسانها به ویژه کودکان دارند،اغلب برخلاف اسطورهها،پایان خوشی دارند و قهرمان در آنها مثلا یا با دختر پادشاه ازدواج میکند،یا اینکه خود به پادشاهی میرسد.
آنچه براساس این گفته مشخص میشود این فرضیه است که میتوان گفت هفتخانها در واقع پلی مابین قصه و اسطوره و یکی از عوامل اصلی درهم تنیده شدن آن دو هستند.
علاوه بر یاری خدایان-که نمود واضح آن را در اساطیر یونان میبینیم-در هفتخانها براساس منطق حاکم بر قصهها که پراپ به آن اشاره میکند،شخصیت ثابتی تحت نام«یاریگر»وجود دارد که کارش کمک به قهرمان در حل مشکلات و گذر کردن از سدر خانهای دشوار پیدرپی است.
قهرمان،شخصیت برتر روایت،بعد از گذر کردن از این موانع با کمک شخصیت یاریگر موفق میشود به نقطۀ پایان روایت هفتخانی خود برسد و حالت تعادلی را که در اثر شرارت شخص شریر از بین رفته بود دوباره ایجاد کند.
تحلیل ساختاری هفتخانها نشان میدهد که هفتخانها علاوه بر آنکه زاده شده و برآمده از بطن اسطوره هستند و از لحاظ ماهیت کاملا اساطیریاند،با عالم قصهها هم تناسب و نزدیکی زیادی دارند و بسیاری از کارکردهای تشکیلدهندۀ هفتخانها در واقع کارکردهای قصه هم به حساب میآیند.
به عبارت واضحتر،این تحقیق نشان میدهد که هفتخانها ساختاری اسطورهای-قصهای دارند؛این امر از یک طرف این نکتۀ مهم را اثبات میکند که اسطوره و قصه خاستگاهی مشترک دارند؛و از طرف دیگر،یکی از عوامل اصلی جذابیت و عامهپسند بودن هفتخانها همین دو قطبی بودن آن است."