چکیده:
منطقدانان مسلمان به مسئلۀ نسبت و ارائۀ تحلیلی منطقی از آن توجه داشتهاند و بکارگیری قواعد استنتاجی متضمن نسبت برای آنها امری مسلم بنظر میرسد؛ طرح تدریجی رابطۀ مصداقی بموازات رابطۀ مفهومی، از چنین توجهی حکایت میکند. درحالیکه تبیین مدون نسب اربعه در ارسطو دیده نمیشود، منطقدانان قرن هفتم ببعد، علاوه بر بحث از نسبت مفهومی که در مبحث کلیات خمس می آورند، تحت عنوان نسب اربع بنحو مفصل به بحث از نسبت مصداقی میپردازند؛ و البته طرح آن را وامدار کسانی چون غزالی بوده اند. واپسین تحلیلهای منطقدانان مسلمان از روابط منطقی در راستای نظریۀ مجموعه ها، اساسا نظریه یی مصداقی است نه مفهومی؛ بنابرین نمیتوان گفت که منطقدانان مسلمان، تفسیر مفهومی را به تفسیر مصداقی ترجیح داده اند. پیدایش نسب اربع نزد منطقدانان مصداقمحور، مولود توجهی است که آنها به مصادیق یا افراد کلیات داشتند؛ آنها نظام منطقی که صرفا بر کلیات خمس (ماهیات) مبتنی باشد را ناکافی میدانند، لذا علاوه بر ایساغوجی، از مجموعهها و نسبت بین آنها و قواعد حاکم بر نسبتهای مصداقی سخن بمیان میآورند و مبحث نسبتهای چهارگانه را طرح میکنند که ناظر به مصادیق و مجموعههاست.
خلاصه ماشینی:
"در نقد این کلام میتوان گفت:وقتی بحث از تحقق نسبتها بین مطلق مفاهیم کلی با ذکر موازین آن بمیان میآید دیگر نیازی نیست به نسبت بین نقیض کلیات پرداخته شود،زیرا نقیض مفاهیم نیز در زمرۀ کلیات محسوب میشوند و نسبت بین نقیض دو کلی از قواعد یادشده،در نسبت بین مطلق کلیات اخذ میشود، مگر اینکه در جواب گفته شود علت اینکه نسبت بین نقیض دو کلی در بحثی مستقل مطرح میشود صرفا برای توضیح و تبیین بیشتر و سهولت در فهم مطلب است.
برای اثبات تحقق این نسبتها بین نقیضهای مفاهیم کلی،از یکسری قواعد استنتاجی بهره میگیریم و بر اساس آن،استدلال را پی میگیریم: الف:اگر بین نقیضهای دو مفهوم کلی یکی از نسب اربعه برقرار است،آنگاه نفی نقیضهای سه نسبت دیگر بر آن دو مفهوم عطف میشوند(بودن یکی(به تصویر صفحه مراجعه شود)نفی بقیه علی سبیل عطف)55.
باید توجه داشت که این قواعد استنتاجی زمانی میتوانند در اثبات تحقق یکی از نسب اربعه بین نقیض مفاهیم،مبنای استدلال ما واقع شوند که حصر نسب بین مفاهیم به چهار نسبت،حصری عقلی باشد و نسبتی ورای این نسب اربعه بین مفاهیم محقق نباشد؛یعنی انحصارا نسبت بین دو کلی،یکی از نسبتهای چهارگانه(تساوی،تباین،عموم و خصوص مطلق و عموم و خصوص من وجه)باشد و اگر قرار باشد برحسب استقراء بین مفاهیم یا به هر دلیل دیگر،نسبتی غیر از نسب اربعۀ یادشده بین دو کلی تحقق یابد،یا شخصی در حصر عقلی بودننسب اربع مناقشه نماید یا مورد نقضی ارائه کند،این قواعد استنتاجی از درجۀ اعتبار ساقط میشوند و در روند استدلال نمیتوان از آنها بهره گرفت،چراکه این قواعد فقط در صورتی معتبر هستند که حصر بین این نسبتها،دوران بین نفی و اثبات یا حصر عقلی باشد."