چکیده:
مسئله «سهوالنبی» به خاطر ارتباط تنگاتنگی که با مسئله عصمت در کلام اسلامی دارد، از اهمیت بسزایی برخوردار است؛ به این معنا که با توجه به ارتباط مستقیم این موضوع، با گستره و محدوده عصمت اهل بیت‰، باورداشتن یا نداشتن آن، در معرفت پیامبر و امام و شناخت جایگاه ایشان تاثیر گذار است. افرادی چون صدوق و استادش ابن ولید، بحث «سهوالنبی» را به طور برجسته ای مطرح کردند. از نظر آنان، سهو پیامبر اسلام…، با عصمت او منافاتی ندارد. بر این اساس، صدوق می کوشید تا شائبه فوق بشری بودن را از معصومان‰ بزداید. در مقابل، مفید و مجلسی، ضمن رد این نظر، قلمرو عصمت را برای پیامبر اسلام… و امامان‰ گسترده تر کردند. از نظر آنها، عصمت پیامبران و امامان‰، تنها به قلمرو تبلیغ دین محدود نمی شود، بلکه احکام و وظایف شرعی را نیز در بر می گیرد. بنابراین، پیامبران و امامان‰ در امر دین و همچنین در وظایف شرعی، از سهو، خطا و نسیان پیراسته اند. روش پژوهش، تحلیل محتوا و به صورت اسنادی و بر اساس آثار صاحب نظران پیش گفته است.
خلاصه ماشینی:
<EndNote No="160" Text=" محمد اصغرینژاد، بررسی دلایل عصمت پیامبر و امامان از سهو و خطا و نسیان، ص66.
"/> از دیدگاه مفید پیامبر اسلام و ائمه(، قبل از تکلیف، نقص و جهل نداشتند و در خردسالی، همانند حضرت عیسی و یحیی( به کمال رسیده بودند و این امر، عقلا جایز است اما اینکه علم و عصمت آنها مانند بعضی از زمان نبوت و امامت بوده یا نه، توقف میکند و تنها میگوید برای ما قطعی است که از وقتی خداوند عقول آنها (پیامبر و ائمه() را کامل کرد تا هنگام قبض روحشان، عصمت برای آنها لازم است.
"/> مفید میگوید پیامبر و ائمه، از زمان اکمال عقلشان حجت خدا بودهاند و ما به لزوم عصمت آنها از زمان اکمال عقلشان یقین داریم؛ سپس میافزاید آنان قبل از تکلیف، نقص و جهل نداشتهاند ـ یعنی کامل بودهاند ـ بنابراین شاید نتیجه سخن او این باشد که پیامبر و امامان( پیش از تکلیف هم حجت خدا بوده و دستکم حدی از علم و عصمت را داشتهاند اما وی تصریحی به این مسئله نداشته و خود اذعان دارد که در اینباره، توقف کرده است.
"/> او بعد از اینکه میگوید ذوالیدین ـ راوی روایت ـ فرد شناخته شدهای است، خاطرنشان میکند که استادش محمدبن حسن بن ولید، نفی سهو از پیامبر را نخستین درجه غلو میدانسته و معتقد بوده که اگر اخبار وارد شده در این موضوع را رد کنیم، پس میتوانیم همه اخبار را رد کنیم و این موجب ابطال دین و شریعت است.