چکیده:
اگرچه اصطلاح نقل گرایی به معنای تمسک به متن کتاب و روایات امری مطلوب و راهگشا برای هدایت و سعادت در حیات دنیوی و اخروی بشر است اما نقل گرایی به معنای نفی عقلانیت از عرصه فهم دینی در هر دوره نمودها و جلوه های گوناگونی داشته و این دیدگاه در دوره های مختلف در علوم گوناگونی چون فقه، کلام و حدیث ظهور داشته است. به دیگر سخن، مفهوم نقل گرایی در پژوهش حاضر مفهومی عام از ضدیت با عقل در حوزه معرفتی ـ کلامی و فقهی ـ عملی است. رویکردی که هم در عرصه فقهی و هم در عرصه معرفتی سعی در تسری فهم ظاهرگرایانه و سطحی در عرصه دین دارد که عاملی مهم در تفسیر شخصی و سلیقه ای از دین است. پژوهش حاضر در پی آن است تا سیر تاریخی چگونگی تنزل دین از جایگاه معرفتی به جایگاه تاریخی و صرفا ایمانی را در نتیجه تفکر ظاهرگرایی بررسی و آن را نقد کند.
خلاصه ماشینی:
از اینرو، در زمان حیات ائمه( به ویژه مقارن با زمانی که در اثر گسترش فتوحات اسلامی و برخورد با فرهنگها و تفکرات مختلف و گاه الحادی و خرافی، مسائل اساسی در جامعه اسلامی و گاه در حضور امام مطرح میشد، متخصصانی برای تقریر دینی ـ عقلانی از متون دینی، در محضر امامان( تربیت شده و به نقاط گوناگون برای حل معضلات و مسائل مستحدثه و شبهات جدید اعزام میشدند؛ چنانکه نه تنها به لحاظ عرصه جغرافیایی، بلکه گاه در عرصه تاریخی بسیاری از تفکراتی که امام را نه به عنوان امام (مفروضالطاعه)، بلکه به عنوان عالم و دانشمند قبول داشتند، مکاتب خود را وامدار حضور در درس ائمه یا شاگردی مکتب شاگردان امام میدانستند؛ از جمله انتساب عقاید معتزله به امام علی(<EndNote No="346" Text=" جعفر سبحانی، فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی، ج4، ص36.
"/> البته گفتنی است که در زمان حضور امام در جامعه وجود ایشان به عنوان عقل کل، معیار و محکی برای جلوگیری از خطای عقل در تمام زمینههای معرفتی و عملی بوده است و شاگردان خاص امامان هرگز به پیگیری مباحث صرف عقلی دست نمیزدند و همواره در راستای فهم این اصول و اجتهاد درباره آن با روش عقلانی با راهنمایی امام به عنوان عقل کامل میکوشیدند؛ به گونهای که برای متفکران شیعه در این زمان، عقل ابزار فهم، و امام منبع اعلای دانش و مرجع نهایی برای آگاهی و کشف واقع بوده است و آنان قواعد و مبانی کلامی خود را از سخنان ایشان میگرفتند و از آن جمله است بیان زراره بن اعین در مسئله استطاعت که صریحا معتقد بود نظریههای خود را مستقیما از تعلیمات امام صادق( برگرفته است و یا هشام بن حکم که رجوع به امام را پیش شرط مناظره با هذیل بن علاف در صورت مغلوبشدن عنوان کرد و پیششرط مناظره با معتزلی مبنی بر پذیرش مکتب او را نپذیرفت.