چکیده:
از جنبه های اعجاز قرآن که از دیرباز اذهان بسیاری را به خود مشغول کرده و در نتیجه آن کتاب های بسیاری تالیف شده است، اعجاز ادبی قرآن است. بعدی که با تکیه بر آن می توان بر تحریف ناپذیری قرآن تاکید کرد. چنانچه مفسر بزرگ، علامه بلاغی روایات تحریف را با استناد به همین بعد ادبی قرآن مردود دانسته است. این مقاله بر آن است تا استدلالات و دیدگاه های ادبی علامه بلاغی را در رد آنچه که به قرآن نسبت داده اند بررسی کند. در همین راستا پس از مقدمه، نظرات علامه بلاغی تحت عناوین استدلال به قواعد نحوی، صرفی، معنای لغوی و اسلوب بیانی در ذیل چهار روایت:«طلب وادی مال»، «رجم»، «خلع» و یک روایت از کتاب فصل الخطاب محدث نوری نقل و بررسی شده است و پس از این بدنه اصلی، نتیجه مقاله در شش محور بیتن شده است.
خلاصه ماشینی:
"این وجه اعجاز قرآن به اعتقاد برخی علمای بلاغت درک کردنی و چشیدنی است نه قابل توصیف،علامه بلاغی نیز با تکیه بر همین بعد،روایات دال بر تحریف را نقد و بررسی کردهاند و در مواضع متعددی از تفسیر خود بر لزوم آگاهی مفسر از فنون بلاغی و ادبی و اصول مربوط به لغت تأکید میکند و از برخی نظرات مفسرین که زمینه خردهگیری دشمنان قرآن را فراهم آورده به شدت انتقاد میکند و آن را به ضعف بینش و آگاهی آنها در اصول صرف و نحو و لغت و بلاغت عربی نسبت میدهد و میبینیم که وی در رد روایات تحریف نما تحت عنوان«بعض ما ألصق بکرامة القرآن الکریم»اغلب به همین اصول ادبی استناد جسته و بر آرای معتقدان به این روایات خط بطلان میکشد.
با این بررسیها بار دیگر با مرور عبارت علامه«لیس الرجم جزاء للشیوخه و لا الشیخوخة سببا له»پی میبریم که وی با آگاهی کامل از معنای لغوی شیخ و موارد استعمال آن در قرآن بیان میکند که پیری و کهنسالی نمیتواند علتی برای رجم باشد،زیرا با کاهش توانایی جسمی طبعا غرائز و نیروهای درونی انسان نیز تحلیل میرود و این شخص پیر چگونه میتواند مرتکب عملی شود که جزای آن رجم باشد و درست است که سرقت و زنا در آیه{/«و السارق و السارقة فاقطعوا أیدیهما»/}(مائده:38)و{/«الزانیة و الزانی فاجلدوا»/}(نور:2)،علت وجوب حکم قطع کردن انگشتان و تازیانه زدن به آنها میشود هرچند که لفظ از حیث گفتار،متعرض آن نشده اما محتوای کلام و نسبت دادن حکم به صفت مناسب،این تعلیل را میرساند(زرکشی،1988 م: 12/2)."