چکیده:
در کتاب چین نامه که به تازگی تصحیح و حاشیه نویسی شده است، واژ ه های فارسی فراوانی یافت می شود که در هند تحول معنایی یافته است؛ واژگانی که بدون دانستن معنای آن ها در زبان هندی، درک دقیق متن، دشوار و در مواردی ناممکن خواهد بود. با توجه به این که تا کنون فرهنگ جامعی برای آن دسته از لغات فارسی که در هند تحول معنایی یافته اند نوشته نشده است، برای تصحیح و تحشیه این اثر ناگزیر باید از فرهنگ هایی بهره برد که لغاتی از این دست را به صورت پراکنده دربرگرفته اند. در این مقاله این واژگان استخراج، دسته بندی و معنا شده اند. توجه به این دست واژگان علاوه بر این که به مطالعه دقیق تر متن کمک خواهد کرد، در بررسی ترجمه و تحشیه آن و همچنین بر تصحیح و گزینش نسخه اساس نیز تاثیر بسزایی خواهد گذاشت.
Chin-nameh has been edited and annotated recently. There are many Persian words in this book which have undergone semantic transformation in Hindi. Without knowing their new meanings، one can hardly، if ever، understand the text. As there is no dictionary defining such words، the researcher is obliged to refer to other sources for correction and annotation to find the words here and there. The present study has tried to single out، categorize and define such terms. Dealing with these words help us study، investigate، annotate and edit the work more effectively. It can also be of great help in the process of selection and recension of the original manuscript.
خلاصه ماشینی:
"بنـابراین انتظـار می رود کاربرد واژگان دخیل فارسی در نثر ترجمه ای که از زبانی غیر از هندی و لهجه های وابسـته بـه آن ، به نثر فارسی آن هم به قلم مترجم ایرانی فارسی زبان درآمده است ، بسیار اندک باشد؛ اما در متن موسوم به چین نامه ، که با نثری ساده از زبان لاتین به فارسی برگردانده شده ، آن هم به دست محمد زمان نقاش (قرن دوازدهم )، مترجم فارسی زبانی که به هند مهاجرت کرده بود، این گونه لغات را به وفور مـی بینـیم .
این واژگان فارسی را که در هند تحول معنایی پذیرفته اند به چند دسته می توان تقسیم کـرد: واژگـان و اصطلاحاتی که در زبان فارسی صورت رایج و متداولی دارند اما متـرجم لغـات و اصـطلاحات مـأنوس هندیان را به آن ها ترجیح داده ، لغات و اصطلاحاتی که در فارسی رواج چنـدانی ندارنـد و در بسـیاری از فرهنگ های فارسی هم یافت نمی شوند، واژگان و اصـطلاحات مربـوط بـه آداب و رسـوم و فرهنـگ و مناسبات اداری هندیان ، کلمه ها و ترکیب هایی که ظاهر فارسی یا عربی امـا معنـای هنـدی دارنـد، لغـات عربی ای که در معنای اصلی خود در زبان عربی به کار رفته اند؛ نه در معنای متداول امروزین فارسی ، لغات فارسی ای که ایرانیان ، کاربرد صورت عربی آن را به فارسی ترجیح داده انـد و بنـابراین صـورت عربـی آن لغات نزد فارسی زبانان تداول بیشتری یافته است ، کلماتی که بار معنایی آن ها در فارسی و هنـدی متفـاوت است ، کلماتی که طبقة دستوری آن ها در هندی تغییر یافته است ."