چکیده:
در شکل گیری بحث زبان قرآن باید دوجریان را از یکدیگر تفکیک نمود. یک، جریان اصیلی که از همان دوران نزول آغاز و تا به امروز ادامه داشته و آثار و پیشینه قابل توجهی را به خود اختصاص داده است. دیگر، جریانی که عمدتا از فضای ادبی و فلسفی غرب برخاسته و توسط مستشرقین و روشنفکران مسلمان وارد حوزه مباحث قرآنی شده است. پژوهش حاضر به جریان دوم می پردازد. دو خاستگاه عمده در محدوده این بحث قابل طرح است: خاستگاه های ادبی و زبانشناسی،خاستگاه های ادبی - فلسفی. شیوه ما در این پژوهش تحلیلی توصیفی بوده و با استفاده از منابع کتابخانه ای صورت گرفته است.
خلاصه ماشینی:
قرآن کتابی است که قرن ها پیش به یکی از زبان های مورد استعمال بشر- عربی- نازل شده است و ازآن حیث که تکلم خدای متعال با بندگانش از رهگذر یک زبان می باشد، «زبان قرآن» از علم نوپدید زبانشناسی متأثر شده و به عنوان یک موضوع جدید و مستقل مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته است.
معرفت شناسی حاکم بر فلسفه غرب چگونگی فهم متون مقدس و دینی ،که خود بحثی ادبی به شمار رفته و شامل بحث زبان قرآن نیز می شود، تأثیر بسزایی از معرفت شناسی حاکم بر جامعه و فلسفه غرب پذیرفته است.
2. هرمنوتیک به منزله روش شناسی لغوی:ظهور عقل گرایی و تجدید حیات مجدد علم لغت(Philology)،و سر برآوردن مکاتب «نحوی» و «تاریخی» به تثبیت این مطلب انجامید که روش های فهم و تاویل کتاب مقدس دقیقا همان روش هایی است که برای کتب دیگر به کار می رود.
بر این اساس بررسی مکانیسم فهم متون مقدس یکی از مهمترین خاستگاه های بحث زبان قرآن به شمار می رود.
هرمنوتیک نیز که به بررسی فرایند فهم می پردازد ناگزیر «زبان» را به عنوان یکی از مهمترین محورهای خود در ارتباط با فهم متون، مورد کنکاش قرار داده است و یکی از مهمترین حوزه های ورود آن فرایند فهم متون مقدس می باشد و از این جهت یکی از مهمترین مؤلفه های بحث زبان دین وقرآن در عصر معاصر به شمار می رود.