چکیده:
در این مقاله تداخل معنایی واژگان خلافت الاهی ، ولایت و قرب در حـوزه اخـلاق مشخص شده است . سه واژه مذکور اگرچه از لحاظ معنا متفاوت اند، اّما از آنجا کـه از نظر مصداق بر یکدیگر منطبق اند، تداخل معنایی دارند. این سه واژه یک ویژگی معنایی مشترک دارند و آن حضـور اسـماءاّٰلله در هـر یـک از آنهاسـت ؛ چراکـه در خلافت الاهی آنچه که نقش محوری دارد همان مظهریـت صـفات خـدای یگانـه است تا صفات اّٰلله در انسان به ظهور نرسد شایسته مقام خلیفة اللهی نخواهد بود. در مورد مقام ولایت نیز انسان تنها زمانی به این مقـام نایـل می شـود کـه از صـفات بشری خالی شده ، به صفات الاهی مزین شود؛ از سوی دیگر، روشن است که مقام قرب نیز مقامی است معنوی و وجودی نه مکانی و زمـانی . مقربـان درگـاه الاهـی کسانی هستند که همواره در مسابقه حرکت به سوی حق از دیگران پیشی گرفته و از نظر وجودی به حق تعالی نزدیک شده ، و در حقیقت مظهر صـفات او گشـته اند. روشن است که رسیدن به این مقامات الاهی و در حقیقت مظهریت صـفات حـق ، علاوه بر اینکه در حوزه اخلاق فردی ، خلقیات انسان را الاهـی می کنـد، در حـوزه اخلاق اجتماعی نیز، صفات او را الاهی می کند. این مقاله بر آن است که با بررسی روابط هم نشینی واژگان در حوزه معناشناسی از طریق ارتباط میدانی واژه ها معـانی نهفته در آیات را در حوزه این سه واژه استخراج کرده و بر اندیشـه نظـام دار بـودن معارف الاهی در قرآن تاکید کند.
خلاصه ماشینی:
(شـبر، ١٤٠٧، ج٣، ص١٢٣؛ طباطبـایی ، ١٤١٧، ج٨، ص٣٩٨؛ قشیری ، بی تا، ج٢، ص٦٩) ولایـت حقیقـی بـر موجـودات تنهـا از آن خداونـد اسـت و برگزیـدگان الاهـی نظیـر پیـامبران (و امامان )، از آن جهت کـه ایـن حقیقـت را بـه تمامـه ادراک کـرده و بـا تمـام وجـود اعتـراف کرده اند که جـز خـدا ولـی دیگـری ندارنـد (انعـام : ١٤) و صـاحب اختیـار مطلـق خـویش را اٰلله دانسته اند، با زبـان بـه آن اقـرار کـرده و در دل بـه آن ایمـان داشـته و اعمـال خـود را نیـز بـر طبق ایـن ایمـان اصـلاح کـرده و مجـلا و مظهـر ولایـت الاهـی شـده اند؛ بـه عبـارت دیگـر، ولایت پیامبران و امامـان و در حقیقـت اولیـای خداونـد همـان ولایـت خداسـت کـه از طریـق این بزرگواران ظاهر می شـود و اینـان بـا ظهـور ولایـت حـق تعـالی از مجـرای وجـود خـویش ، ولایت را از هر آنچه مشرکان می پرستیدند، سلب کردند.
(طباطبایی ، ١٤١٧، ج٩، ص٢٧١؛ گنابادی ، ج٢، ص٢٧٤) خداوند این طرز تفکر آنها را بـا تأکیـد فـراوان تصـدیق مـی کنـد و مـی گویـد آگـاه باشـید کـه ایــن انفــاق هــا بــه طــور قطــع مایــه تقــرب آنهــا و دعــای پیــامبر خواهــد شــد (حســینی شـــــاه عبـــــدالعظیمی ، ١٣٦٣، ج٥، ص١٨٤؛ طیـــــب ، ١٣٧٨، ج٦، ص٣٠٠؛ گنابـــــادی ، ١٤٠٨، ج٢، ص٢٧٤؛ مکارم شیرازی ، ١٤٢١، ج٦، ص١٧٨) «سیدخلهم اٰلله فی رحمتـه إن اٰلله غفـور رحـیم »: انفـاق ایشـان باعـث تقـرب آنهـا بـه بارگـاه معبـود حقیقـی اسـت و از همـین رو خداونـد آنهـا را بـه زودی در رحمـت خـود فـرو مـی بـرد.