خلاصة:
در آخرین روزهای سال 2010 میلادی تحولاتی در خاورمیانه رخ داد که تمامی معادلات این منطقه را دگرگون ساخت. قدرت گیری گروه های خاموش سال های دیکتاتوری و اقتدارگرایی در این کشورها با گفتمان اسلام اعتدال گرا، از این حکایت دارد که اسلام گرایان باید آزمون جدیدی را پس بدهند؛ آزمونی که تاکنون در کشور تونس از آن موفق بیرون آمد هاند. این موفقیت سبب شده است نقش گروه های بنیادگرای رادیکال در منطقه کاهش و جایگاه آنان متزلزل شود . پرسش اصلی مقاله حاضر آن است که جریان های اسلام گرای اعتدال گرا چگونه توانستند بر موقعیت و جایگاه بنیادگرایی اسلامی تاثیر گذاشته و نقش آن را کم رنگ نمایند؟ در پاسخ به نظر می رسد گسترش فرایندهای دموکراتیک در منطقه خاورمیانه در سال های اخیر موجب این اثر گذاری شد؛ فرایندهایی که در پیوند با فرایند جهانی شدن و شبکه ای شدن جهان نوین امروزی، رشد فناوری های ارتباطی و آشکاری سیاسی به وقوع پیوسته است، مانع از آن می شود که دیگر جریان های بدون بازسازی درونی بتوانند گفتمان خود را مطرح نماید. این مقاله سعی دارد با استفاده از روش اسنادی و تمرکز بر نمونه تونس، پاسخی دقیق به پرسش مذکور دهد و آن را به آزمون بگذارد.
The rise of the silent groups in the age of dictatorship and authoritarianism in the Middle Eastern countries possessing a moderate Islamic discourse indicates that Islamists have to take a new test; a test at which they have been successful in Tunisia so far. This success had led to the decline in the role and status of radical fundamentalist groups in the region. But how could the moderate Islamist currents affect the status of Islamic fundamentalism through a change in their structure? The expansion of democratic processes in the Middle East in recent years have realized such an effect; processes which have taken place in connection with the globalization trend and networking of the modern world، rise of communication technologies and political transparency preclude other currents to articulate their own discourse without experiencing an internal reconstruction. This article seeks to answer the aforementioned question، drawing upon a bibliographical method.
ملخص الجهاز:
"پرسش اصلی مقاله حاضر آن است که جریانهای اسلامگرای اعتدالگرا چگونه توانستند بر موقعیت و جایگاه بنیادگرایی اسلامی تاثیر گذاشته و نقش آن را کمرنگ نمایند؟در پاسخ به نظر میرسد گسترش فرایندهای دموکراتیک در منطقه خاورمیانه در سالهای اخیر موجب این اثرگذاری شد؛فرایندهایی که در پیوند با فرایند جهانی شدن و شبکهای شدن جهان نوین امروزی،رشد فناوریهای ارتباطی و آشکاری سیاسی به وقوع پیوسته است،مانع از آن میشود که دیگر جریانهای بدون بازسازی درونی بتوانند گفتمان خود را مطرح نماید.
redrO lanoigeR &%07127HKMG071G% فرایندهای دموکراتیک را گسترش دهند و سازگاری اسلام و دموکراسی را نشان دهند،همچنین تاثیری که بر دیگر کشورهای منطقه گذاشته و موجبات دگرگونی را در آنها به شکل دومینووار فراهم کرده،خاورمیانه را نیازمند تعریف جدیدی از نظامهای سیاسی و نظم منطقهای کرد؛ عناصر و ویژگیهای نظم جدید را به وضوح میتوان در پیامها،شعارها و جهتگیریها در این تحولات مشاهده نمود،ایدههای جدید و جوان بودن ایدهها در تحولات بهار عربی کاملا در کانون قرار دارد،ایدههای که در بستر انقلاب اطلاعات و شبکهای شدن ارتباطات رخ میدهد.
46 لیکن با توجه به واقعیتهای جامعهشناختی،فرهنگی و سیاسی خاورمیانه،منافع و ارزشهای مردم منطقه،رشد فرایندهای دموکراتیک،پیروزی احزاب اسلامگرا،جهانی شدن،رشد فنآوری، آشکاری سیاسی و کلیه چالشها و نارساییهای موجود،به نظر میرسد شکلگیری نظامهای سیاسی و نظم جدید منطقهای با هدف ایجاد ثبات پایدار باید بر مؤلفههای زیر استوار باشد:47 نخست،استقرار حکومتهای مردمی و حرکت به سمت مردمسالاری که توسط احزاب اسلامگری میانهرو به ویژه در تونس در حال شکلگیری است؛ دوم بسط اصلاحات سیاسی بهصورت عملگرایانه و با توجه به باورهای بومی و مذهبی مردم هر منطقه؛ سوم پایان عصر حکومتهای وراثتی که خود عاملی بودند جهت رشد افراطگرایی و خشونت که از میان رفتن این فاکتور خود عامل کاهنده و تضعیف جایگاه این گروهها در منطقه است؛و چهارم کاهش سوظن کشورهای منطقه،رقابت تسلیحاتی میان کشورهای منطقه را کاهش میدهد48و به ایجاد یک همبستگی منطقهای1کمک مینماید،بهخصوص با رشد احزاب اسلامگرای اعتدالگرا که دارای نظام عقیدتی یکسانی میباشند."