خلاصة:
مسئله «عقل و دین» از کهن ترین موضوعاتی است که فیلسوفان و متکلمان مسیحی و مسلمان را به خود مشغول داشته و آنان را در گروه «ایمان گرایان»، و «عقل گرایان انتقادی، حداکثری و اعتدالی» جای داده است. از نظر استاد مطهری، به خودی خود، هیچ تضادی میان عقل و دین وجود ندارد و در تزاحم حکم عقل و شرع، حکم عقل مقدم است. به اعتقاد ایشان، عقل روح اسلام را درک و طبق آن عمل می کند، هرچند با برخی ظواهر روایی منافات داشته باشد. ایشان ایمان گرایی را برنمی تابد و از عقل گرایی حداکثری افراطی کلیفورد نیز فاصله می گیرد، اما به نظر می رسد عقل گرایی حداکثری ضعیف و نزدیک به اعتدالی را، به معنایی که توماس آکویناس و امثال وی بیان کرده اند، می پذیرد ، هرچند در تبیین مسئله با آنها اختلاف دارد.
One of the oldest and controversial issues That first springs to philosophers and theologians mind was relationship between reason and religion، and one of the consequences of This controversies were division of philosophers and theologians to fideism or inclusive and moderate critical rationalist. According to martyr Motahhari، reason in itself does not contradict religion; and when reason conflicts with religious law، reason should be regarded as authoritative. According to him، reason comprehends the spirit of Islam and acts accordingly; although، it may apparently conflict with some narrations and traditions. He neither believes in fideism and nor could justify Clifford''s inclusive and strong rationalism. However، it seems to me that he agree with moderate rationalism of Thomas Aquinas and the like; although his idea in this respect to some extent is differ from them، especially in explaining of this problem.
ملخص الجهاز:
در جـاي ديگـر نيـز مي فرمايد: «وقتي قرآن به شناختن اين حقايق امر مـي کنـد، معنـايش آن اسـت کـه فهـم و روشن گري عقلي آنها را مي پذيرد، زيرا براي شناختن آنها جـز سـلوک عقلـي ، راه ديگـري نيست » (مطهري، ١٣٨٠، ص ٥٣ و ٥٦).
اصالت عقل در روايات از ديدگاه استاد مطهري متفکر شهيد، به مناسبت هاي گوناگون، سندبودن و ريشه داري عقـل را از لابـه لاي روايـات بيرون کشيده است و از اين چشم انداز، اسلام را يگانه ديني مي داند که اين قـدر بـه عقـل و خرد انسان توجه کرده است (مطهري، ١٣٧٠، ج ١، ص ٢٤٧).
عـقلانيت حداکثري جايگاه عقل را در فهم و تفسير و تبيين و دفاع عـقـلي از دين محترم مي شمارد و افزون بر آن، جايگـاه و حق ديگري را بـراي عـقـل قائل است : عـقل ، با اعتباري کـه از درون ديـن مـي گــيرد، مي تواند منبع قانوني و قانونگذار باشد؛ يعني ، در مواردي کــه مـنـابــع ديـنــي (کتـاب و سنت ) دربارٔە قانون مورد نياز ساکت بـاشـنـد، عـقـل حـق دارد پاسـخ گـوي نيـاز قـانوني باشد.
در نظر ايشان، هـيچ دينـي جز اسلام اين طور با تأکيد و تصريح به پيروان امر نمي کند که از راه حکمت ، يعني راه عقل و علم ، در مسائل مابعدالطبيعه وارد شوند و عقل در هيچ ديني يکي از منابع احکـام نيسـت (خدارضا، ١٣٩٠، ص ١٣٤).