خلاصة:
غایت اصلی نظام حقوقی حاکم بر علائم تجاری حمایت از علامت تجاری در برابر استفاده غیر قانونی دیگری از علامت است. از میان علائم تجاری، علائم مشهور همواره به عنوان دستهای خاص از علائم تجاری مورد حمایت ویژه قانونگذاران قرار داشتهاند. دکترین رقیقسازی که از آن بهعنوان دکترین نقض نوع دوم یاد میشود بر خلاف دکترین نقض نوع اول هدفش معطوف به حمایت از علائم مشهور می باشد و به دنبال آن است تا با حمایتی ویژه از علائم مشهور بسترهای لازم را برای حمایت از مصرف کنندگان و مالکان علائم مشهور فراهم آورد. اگرچه این دکترین در رویه قضایی کشورمان هنوز فرصت جلوه نمایی نداشته است اما قانونگذار ما در سال 1386 با تدبیری معقول آن را به صورت حداقلی در بند و ماده 32 قانون ثبت اختراعات، طرحهای صنعتی و علائم تجاری به رسمیت شناخت.
The main purpose of trademark legal system is protection of trademark against any unauthorized use، so today many of existing legal systems have provide different enforcements for breach of trademark. Well known trademarks have always been considered as a valuable property by legislatures and protected as a particular category of trademarks. On contrary to infringement، Dilution doctrine، which is also named as breach of second type، is to protect well known trademarks against any unauthorized use and its exact purpose is to establish particular protection from owners of trademarks so as to provide required status for protecting both consumers and owners of trademarks. Although this doctrine has not ever had a show in our precedent، our legislature painstakingly provided it at paragraph V of article 32 of inventions، industrial designs and trademarks act.
ملخص الجهاز:
نقـض علائـم تجاري در مفهوم ابتدايي و سنتي خود که از آن به عنوان دکترين نقض نوع اول (Infringement) ياد ميشود زماني محقق ميشودکه شخص ثالثي بدون اخذ اذن از مالک علامـت مبـادرت بـه استفاده از همان علامت يا علامتي مشابه آن بر روي کالاها و خـدماتي نمايـد کـه بـا کالاهـا و خدمات تحت علامت ثبت شده کاملا يکسان است مشروط بـر اينکـه بـه موجـب ايـن عمـل ناقضانه احتمال سردرگمي عموم نسبت به مبدا آن کالا يا خدمت وجود داشته باشـد( ,Shaeffer ٨١١ .
p ,٢٠١٠)؛ بنابراين براي تحقق نقض حق در ايـن مفهـوم اولا لازم اسـت کـه متخطـي آن علامت يا علامت مشابه را روي کالاها و خدماتي مشابه با کالا و خدمات به ثبت رسيده تحت آن علامت به کار برد و ثانيا در اثر اين استفاده احتمال گمراهي عموم نسبت به مبدا کالاهـا يـا خدمات وجود داشته باشد (بند الف ماده ٣٤ قانون لنهام مصوب ١٩٤٦، بنـد ز مـاده ٣٢ قـانون ثبت اختراعات ، علائم تجاري و طرح هاي صنعتي مصوب ١٣٨٦).
اما نقض علائم تجاري در مفهوم نوين آن که از آن به عنوان دکترين رقيق سازي يا دکتـرين نقض نوع دوم (Dilution) ياد ميشود زماني محقق ميشود که شخص ثالثي مبادرت به استفاده از علامتي مشهور يا علامتي مشابه به آن بر روي کالاهـا و خـدماتي نمايـد کـه بـا آن کـالا يـا خدماتي که علامت مشهور روي آن به کار رفته است ، شباهتي نداشـته باشـد بـدون اينکـه لازم باشد کالاها و خدمات اخير با آن کالاها و خدماتي که علامت مشهور روي آنها به کار ميرفتـه است رقابت داشته باشند و بدون لزوم اينکه نقض حـق در ايـن مفهـوم منجـر بـه سـردرگمي مصرف کنندگان بشود (٣ .