خلاصة:
مبانی فلسفی حق بر محیط زیست از سه مفهوم ارزش، منفعت و نیاز سرچشمه می گیرد. اینکه نیاز انسان به محیط زیست سالم یا منافع جوامع انسانی و یا تنها ارزش مداری فرد انسان مبنای حق برخورداری از محیط زیست سالم است دیدگاه های متفاوتی را مطرح نموده است. این حق به عنوان یکی از مصادیق نسل سوم حقوق بشر در قالب اسناد بین المللی نظیر اعلامیه استکهلم، اعلامیه ریو، طرح میثاق نسل سوم حقوق بشر مورد شناسایی قرار گرفته است. حقی که در آن جامعه از آن جهت که جامعه است و نه اشخاص به طور منفرد، صاحب حق می شود. ولی از آنجا که جامعه واقعیتی متافیزیکی است و حقوق بشر بر عللی روان شناختی (نظیر خودآگاهی و اراده آزاد) متکی است، در نهایت این افراد هستند که به دلیل عضویت در جامعه و نه به مناسبت فردیتشان، صاحب حق بر محیط زیست سالم تلقی می شوند. آثاری از هر سه نظریه فوق را می توان در اعلامیه های ارزشی زیست محیطی از جمله اعلامیه استکهلم مشاهده نمود. در این نوشتار به بررسی برخی از ابعاد فلسفی این نظریه ها پرداخته ایم.
Right to healthy environment has been recognized as one of subjects of third generation of human rights by international documents. Thus، philiosophical fundations of right to healthy environment arised from conseptions of value، utilility and need that efects of those conceptions could be find in environmental declarations for example Stockholm declaration. In the framwork of need theory and concept of sustainable devalopment، human''s need to healthy enrironment is recognized as base of right to healthy environment. in accordanse with utility theory the envirenment that has maximum of health and intrest and minimom of pain (for example pollution) for human being or animals is recognized as object of right to healthy environment but value theory explain conception of vulue as base of right to healthy enriroment in the framework of existansailism and naturalism theories and recoynized human being، animals، other creatures and earth planet as rightholders of right to healthy environment
ملخص الجهاز:
موقعیت حیوانات به عنوان تنها موجودات دارای حواس و قدرت ادراک لذت (فایده مثبت) و رنج (فایده منفی) که به علت داشتن این خصیصه از سایر عناصر طبیعت مجزا شده و میتوانند محیط زیست پیرامون را مطابق با لذت یا پرهیز از رنج خودشان مورد بهرهبرداری قرار دهد.
بر این اساس میتوان گفت، انسان به جهت ارزشمند بودن و توانایی آفرینش ارزش، به عنوان تنها موجود صاحب حق بر محیط زیست مورد شناسایی قرار میگیرد.
موضعگیری نظریه اصالت وجود در برابر ذاتگرایی حقوق طبیعی و ارائه مفهوم «موقعیت حقوقی» متشکل از حق و تکلیف به جای مفهوم «حق» در حقوق فردی و نیز تأکید بر همبستگی آزادی عمل افراد به عنوان سازنده ارزش در سطح وجودی و مبنای حق در سطح حقوقی، میتواند چشماندازی مناسب برای ادعای کسانی باشد که در مقام نفی طبیعت ثابت و از پیش موجود انسان به عنوان مبنای حق، «حقوق همبستگی<EndNote No="48" Text=" Solidarity Rights"/>» یا نسل سوم حقوق بشر (از جمله حق بر محیط زیست سالم) را بر خلاف حقوق نسل اول و دوم (که بر پایه فردیت در مفهوم حق استوار است) حقوقی میدانند که بیانگر نوعی موقعیت حقوقی متشکل از حق و تکلیف توأمان افراد در جامعه میباشد (ساعد، 1383، ص 84).
زیرا این موقعیت دوگانه حقوقی منبعث از ثنویت سوژه / ابژهای است که در آن، انسان خود را به عنوان موجود شناسا و ارزشگذار از سایر اجزاء طبیعت جدا میکند و برای حمایت و حفظ این موقعیت مبتنی بر سلطه، نسبت به طبیعت، صاحب حق میشود.