خلاصة:
تبیین فیزیکی گردش سیارات در آسمان و توضیح آنکه افلاک در کجای آسمان قرار دارند از پرسش های اصلی نجوم پیشینیان است. از جمله آثاری که در آنها تلاش می شد تا به این پرسش پاسخ داده شود آثار هیئت دوران اسلامی است. نظر نویسندگان این آثار در این باره ریشه در دو نظریه دارد: نظریه ارسطو در باره «عنصر پنجم» و نظریه «منشورات» بطلمیوس. این عنصر مبدا حرکت مستدیر است و بنا بر خاصیت عناصر حرکت آن همواره یکنواخت است. اما به نظر چنین نمی رسد و اجرام آسمانی در دوره های مختلف حرکات متفاوتی دارند، از این رو برای توضیح بساطت آن باید وجود عامل های محرک متعدد را پذیرفت و این موجد نظریه افلاک است. بطلمیوس نیز در توجیه نظامی که برای جهان آورده در الاقتصاص در باره محل افلاک و چگونگی گردش آنها سخن گفته است. پرداختن دانشمندان مسلمان به این موضوعات در کتاب های هیئت نشانی از ادامه تلاش برای توضیح این موضوعات است. در این مقاله تلاش شده است با بررسی آرای ارسطو و بطلمیوس و فیلسوفان و منجمان مسلمان پاسخ های موجود در باره فلک، چیستی آن و چگونگی حرکت سیارات در آن، بررسی شود.
ملخص الجهاز:
در اینجا دو پرسش میتوان مطرح کرد: یکی آن که از نظر ارسطو جنس اجرام آسمانی با اثیر چه ارتباطی دارد و دیگر آنکه این اجرام در کجای اثیر قرار دارند و چگونه در آن حرکت میکنند؟ پرسش نخست را ارسطو در ابتدای بخش هفتم از مقالۀ دوم در بارۀ آسمان پاسخ میگوید، او بر این عقیده است که منطقیترین پاسخ به این پرسش آن است که جنس ستارگان مشابه جسمی است که در آن حرکت میکنند (سطرهای 289a11-289a18)، از این رو ارسطو تمام آسمان (جهان فوق قمر) را از جنس عنصر پنجم با همان خواصی که برای آن آورده دانسته است.
به همین صورت او برای مشتری، مریخ و زهره نیز 5 کره (4 منشور)، برای عطارد 7 کره (5 منشور)، برای ماه 5 کره و منشور و برای خورشید یک کره در نظر گرفته است (الاقتصاص، ص53؛ نیز نکـ : معصومی همدانی، همان، ص263) بدین ترتیب بطلمیوس با تبیین نظریۀ منشورها و کرات توانست مدلی در بارۀ ماهیت حقیقی افلاک عرضه کند اما نتوانست تطبیقی میان کراتی که سیارات را در بر میگرفتند با حرکتهایی که دیده میشود برقرار کند و به همین سبب تعداد افلاک او از تعداد حرکاتی که برای سیارات ثابت کرده بود کمتر بودند و این مسأله با آن اصل فیزیک ارسطویی که هر متحرک برای حرکت نیازمند محرکی است تناقض دارد.
ارسطو جنس تمام آسمان را به سبب بسیط بودن همۀ اجزای آن یکتا تلقی کرده بود اما ابن سینا در ابتدای بخش پنجم از کتاب، پس از پذیرفتن وجود جهات در آسمان و ترتیبی در اجرام فلکی میگوید که جوهر ستارگان با افلاکی که آنها را میگردانند متفاوت است (همان، ص37؛ نیز نکـ : معصومی همدانی، «ابن سینا، طوسی و ...