خلاصة:
با بررسی مطالعات امنیتی در می یابیم که رویکردهایی که در امنیت پژوهی وجود داشته با تحولات تاریخی هماهنگ بوده است. بدین معنی که در هر دوره تاریخی، امنیت و امنیت پژوهی با دیگر دوره ها متفاوت بوده است. اما سوالی که در این بین مطرح می شود این است که آیا تغییراتی که در امنیت پژوهی در دوره های مختلف اتفاق می افتاده، صرفا تغییراتی سطحی و معلول تغییر سلایق پژوهشگران بوده یا تغییر فضای فکری حاصل از تغییر گفتمان ها عامل این تغییرات بوده است؟ به نظر می رسد گفتمان ها در هر دوره درونمایه ای خاص را در خود جای می دادند که این درونمایه بر امنیت پژوهی در آن مقاطع تاثیرگذار بوده است. به عبارت دیگر فضای فکری در هر دوره دچار تغییر می شده است. در گفتمان سنتی به تبع درونمایه خاص آن گفتمان توجه به اصل بقا و موجودیت مورد توجه قرار گرفت. در گفتمان فراسنتی که با رشد ابزارهای نبرد همراه بود، توانایی های نظامی امنیت پژوهی را مورد تاثیر قرار داد. در گفتمان مدرن به تبع رشد اقتصادی و فناوری توانمندی های اقتصادی و فنی، مطالعات امنیتی را تحت الشعاع قرار داد و در نهایت در گفتمان فرا مدرن با شدت گرفتن جهانی شدن و تبلور نظریات نهادگرایانه، ایفای نقش در نظم جهانی سرلوحه مطالعات امنیتی قرار گرفت.
ملخص الجهاز:
به حدي که به اعتقاد برخي صاحب نظران ، فرهنگ حاکم بر قبيله ، محور اصلي هويت و وجه مميزه ي آن از ديگر اجتماعات بوده است (٢٠٠٩:٤٥ ,Simson)؛ همچنين در نظام قبيله اي مبتني بر شکار و گله داري، علي رغم شکل گيري سه عنصر اوليه ي تکوين دولت (جمعيت ، حکومت و حاکميت ) در حد محدود، به دليل کوچ نشيني و حرکت دائمي گروه هاي شکار و گله دار هنوز يک دولت سرزميني شکل نگرفته بود و بنابراين به جاي اهميت داشتن حفظ سرزمين يا ديگر ابعاد عيني عناصر دولت ، حفظ بقا و موجوديت اهداف ، ارزش ها و منافع قبيله اي و ترس از در معرض مخاطره قرار گرفتن هويت فرهنگي آن از اولويت و اهميت خاصي برخوردار بود.
عليرغم وجود نظامات و مقرراتي براي محدود کردن جنگ و خون ريزي در ميان جوامع اوليه که در ساعات ، روزها، هفته ها و ماه هاي خاصي جنگ را ممنوع کرده يا براي صاحبان بعضي مشاغل يا بعضي راه ها يا بازارهاي عمومي، مصونيت قائل ميشد (دورانت ، ١٣٧٩:٣٠)؛ اصالت همکاري دوره هاي گذشته به اصالت جنگ و نزاع براي کسب سرزمين بيشتر تبديل شد و همين امر زمينه را براي اتحاد قبايل و عشاير تحت حاکميت فرمانروايي مقتدر و در قالب واحدهاي اجتماعي بزرگ تر و داراي سازمان رسمي سياسي و نظامي فراهم کرد و دولت هاي سرزميني را در قالب الگوي مدني شکل داد.