ملخص الجهاز:
"هیچ متفکری در دوره میانی اسلام نمیتوانست در مورد زندگی سیاسی بیاعتنا باشد و این حکم در مورد مسکویه به سبب مقبولیت ویژهای که از دوران جوانی در دربار آلبویه کسب کرده بود، بیشتر از هرکس صدق میکند؛ اما در گامی فراتر میتوان گفت که مسکویه در سراسر آثارش لحظهای از توجه به امور سیاسی غافل نمیماند و حتی موضوعاتی را که در رسالات خود به شکل عقاید و آرای اخلاقی، تعلیم و تربیت، فلسفه و تاریخ مطرح میکند، باید از مسائل مربوط به سیاستشمرد؛ بنابراین برای درک درست جایگاه سیاست نزد وی، انسان به ناچار در برابر این سؤالها قرار میگیرد که آیا به نظر معلم ثالث، سیاست و سازمان دادن به جامعه و حکومت و اداره مدینه چیزی جز آماده ساختن، تعلیم و تربیت اخلاقی، تقوا و فضیلت سیاسی ادارهکنندگان مدینه است، هدف او از بسترسازی عقلی برای اخلاق مدنی چیست، ایشان از تدوین وارائه تجارب الامم، جاویدان خرد و انس الفرید چه هدفی را تعقیب میکند.
در مقابل، گروه دیگر معتقدند جهان و به تبع آن پدیدههای سیاسی در حال تکامل و شدن هستند، هر پدیدهای منشأ تکوینی دارد و اگر زمان را به دو بخش اتفاق افتاده و نیفتاده تقسیم کنیم، بیتردید آنچه اتفاق افتاده است عوامل مؤثری برای تکوین آنچه باید اتفاق بیفتد هستند، زیرا به تعبیر معلم ثالث، که خود از گروه دوم است، بسیاری از پدیدههای اجتماعی در شرایط مشابه تکرار میشوند: من چون سرگذشت امتها و سیره پادشاهان را مطالعه کردم و گزارش شهرها را خواندم و کتابهای تاریخی را مرور کردم، چیزهایی یافتم که میتوان از آنها (در آنچه مانندشهمیشه پیش میآید و همتایش پیوسته روی میدهد، پند گرفت) و نیز دیدم اگر از اینگونه رویدادها در گذشته نمونهای بیابم که گذشتگان آن را آزموده باشند و آزمودنشان راهنمای آیندگان شده باشد، از آنچه مایه گرفتاری کسانی میبود دوری جسته، بدانچه مایه نیکبختی کسانی دیگر چنگ زدهاند، چه کارهای جهان همانند و درخور یکدیگرند."