خلاصة:
موضوع مشارکت زنان در عرصه ¬های اجتماعی- سیاسی یکی از موضوعات مهم مطالعات علوم اجتماعی است. این امر زمانی تشدید می¬ شود که بخواهیم این امر را در بستری انقلابی بررسی نماییم. مشارکت گسترده¬ زنان در انقلاب اسلامی ایران، ناظران خارجی را برانگیخت. سوال اصلی مقاله حاضر این است که چگونه گفتمان انقلاب اسلامی برخلاف دو گفتمان پیشین خویش یعنی گفتمان¬ های سنتی و مدرنیزاسیون، باعث جذب و متعاقبا مشارکت سیاسی زنان در عرصه¬ ی اجتماعی- سیاسی در ایران گردید؟ مقاله¬ ی حاضر برآن است تا با استفاده از امکانات مفهومی روش تحلیل گفتمان این مساله را بکاود. بنابراین سه گفتمان سنتی، مدرنیزاسیون و انقلاب اسلامی، در دو سطح تعاملات درون¬گفتمانی و بیرون گفتمانی مورد مطالعه قرار می¬ گیرند. فرضیه¬ ی اصلی این مقاله این است که در سطح درون¬ گفتمانی، گسستگی در مفصل¬ بندی دو گفتمان سنتی و مدرنیزاسیون و اتخاذ استراتژی¬ های طرد و حذف در قبال دیگــری و در سطـــح بیرون¬گفتمانی زمینه ناتوانی آن¬ها در حفظ مخاطبان سابق و جذب مخاطبان جدید در سال¬های قبل از انقلاب فراهم گردید. از سوی دیگر ماهیت سنتزی مفصل¬ بندی گفتمان انقلاب اسلامی در سطح درون¬ گفتمانی و اتخاذ استراتژی برخورد نقادانه و ایجابی با دیگری مبتنی بر اقتضائات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جامعه، معنا و هویت سیاسی و اجتماعی جدیدی برای زن ایرانی رقم زد. این بازتعریف زن به نوبه¬ی خود توانست تعداد زیادی از زنان را وارد عرصه¬ ی مبارزه علیه حکومت وقت نماید که نمادی سنتی یعنی حجاب را به عنوان سمبل مبارزه برگزیده بود.
ملخص الجهاز:
کمتر زنی به فکر اعتراض و انتقاد از وضعیت خود در خانواده و جامعه میافتاد، اما پس از نخستین رویاروییها با مظاهر تمدن غرب و مطرح شدن خواسته های جدیدی چون پارلمان ، قانون و رواج بحث های انتقادی از سوی روشنفکران ، نقد وضعیت زنان نیز مطرح و به عنوان بخشی از عامل عقب ماندگی جامعه ی ایران مورد توجه قرار گرفت ؛ اما به رغم طرح بحث های روشنفکری و به چالش کشیده شدن فرهنگ پدرسالار، حاکم بر جامعه و اقدامات چندی که در جریان انقلاب مشروطه صورت گرفت ، دستاورد این انقلاب برای زنان چیزی جز قانون شدن حاشیه نشینی آنها نبود.
به رغم اهمیت روزافزون شناسایی ابعاد و سطوح مختلف انقلاب اسلامی، به عنوان مهم ترین رخداد تاریخی مؤثر بر سرنوشت سیاسی – اجتماعی ملت ایران در عصر حاضر، در میان پژوهش ها و تحقیقات گسترده داخلی و خارجی که پیرامون این پدیده ی عظیم تاریخی – اجتماعی صورت گرفته ، اما در خصوص چرایی و چگونگی مشارکت زنان در مبارزات انقلابی و سهم آنها در پیروزی انقلاب اسلامی بسیار کم پژوهش شده است .
با توجه به چگونگی جریان سلطه در هر گفتمان ، یعنی نیروی سیاسی تعیین کننده معنا وشکل مسلط رفتار در زمینه اجتماعی خاص ، ترجمان فرضیه پژوهش حاضر بدین گونه است : تدوین کنندگان گفتمان سنتی و مدرنیزاسیون به عنوان مراجع اعمال سلطه در این گفتمان ها نتوانستند چهارچوب معنایی برساخته ی خود را پیرامون مسائل زنان به مخاطبان خود القا نمایند، اما در مقابل تدوین کنندگان گفتمان انقلاب اسلامی به عنوان گفتمان مدعی، چهارچوب معنایی جدیدی را برای مخاطبان دو گفتمان مذکور برساختند که زمینه ساز رویگردانی زنان از نظام های معنایی پیشین و استقبال از نظام معنایی جدید و در نتیجه شرکت در مبارزات انقلابی شد.