خلاصة:
معنا داری زبان دین در نزد ویتگنشتاین، یعنی شرکت در یک حیات و داشتن صورت زندگی. بدون «صورت حیات» و شراکت در نحوه ای از این صور، زبان و گزاره های دینی برای فرد معنای خاصی ندارند و فرد نمی تواند آن ها را درک کند. ادراک و داوری یک باور دینی، تنها در پرتو صورت حیات برای فرد امکان پذیر است. آن چنان که کای نیلسون در مقاله معروفش «ایمان گرایی ویتگنشتاینی» (1967) شرح می دهد، اگر به صورت حیات به مثابه یک کل نگریسته شود، انتقاد ی به آن وارد نخواهد بود؛ زیرا صورت حیات همان است که باید باشد و معیار خاص خود را دارد. به عبارت دیگر، صورت حیات در شکل کلی معیار خاص خود را برای خرد پذیری/ خرد گریزی و فهم پذیری/ فهم گریزی دارد. ویتگنشتاین نظریه «جریان زندگی» را با هدف محدود کردن ایمان در چهارچوب فردی و پیوند برقرار کردن میان ایمان با نحوه زندگی و نحوه معیشت مطرح کرده است. چراکه ایمان و دین نزد او با نحوه زیستن پیوند خورده اند. مراد ویتگنشتاین از صورت حیات همان کنش ها، اعمال، تجربه ها، فرهنگ، و به عبارتی تمام زمینه هاست. یک فرد تا در صورت خاصی از زندگی (ایمان دینی) شرکت نکند یا با آن همدلی نداشته باشد، زبان و کلمات برای او معنای محصلی نخواهند داشت و فرد نمی تواند آن ها را درک و فهم کند. به هر میزانی که شرکت در یک زندگی و صورت حیات بیش تر باشد، آدمی واجد صورت نیرومند تری درباره آن حیات می شود و در نتیجه، صاحب باور عمیق تر و ژرف تری خواهد شد که همان «عمق نفوذ» است. در نوشتار حاضر نشان می دهیم نظریه جریان زندگی از سه ایراد اساسی رنج می برد؛ شخصی یا ذوقی بودن، فراسنجه بودن زبانی، و خرد گریز بودن.
ملخص الجهاز:
بررسی انتقادی نظریة «نحوة معیشت» ویتگنشتاین و عمق نفوذ آن در تفکر دینی قاسم پورحسن 1 چکیده معناداری زبان دین در نزد ویتگنشتاین، یعنی شرکت در یک حیات و داشتن صورت زندگی.
در اینکه ویتگنشتاین با خواندن کتاب خلاصة انجیل اثر تولستوی عمیقا به مسیحیت و انجیل ایمان میآورد و یا تحتتأثیر مسیحیت کرکگوری است تردیدی نیست، اما حقیقت این است که باید میان باورهای ویتگنشتاین در رساله و پژوهشها و نیز در گفتارهایی دربارة دین یا ملاحضاتی بر شاخة زرین فریزر تمایز اساسی قائل شد.
شاید مهمترین گزارة تراکتاتوس دربارة دین همان گزارة هفتم بهنظر برسد که بسیاری از همین زاویه به رساله نگریسته و آن را نوعی گسست معنادار از یادداشتها برشمردهاند، اما حقیقت این است که در رساله نیز گزارههایی مربوط به جهان، امور رازآمیز، خداوند و معناداری یا بیمعنایی زبان دین وجود دارد گرچه بهاندازة یادداشتها نیست.
به باور ملکم نیز دین در تفکر ویتگنشتاین بیشترین ارتباط را با صورتهای زندگی دارد (Malcolm, 1997) فیلیپس هم معتقد است که بدون فهم صورت زندگی، در پژوهشهای فلسفی، نمیتوان پیوند میان دین و صورت حیات را فهمید (Philips, 1970: 115).
ملکم معتقد است که صورت زندگی در ویتگنشتاین مهمترین عنصر در فهم زبان دین است، بهنحویکه اگر کسی واجد صورت زندگی نباشد یا شراکت در نحوة معیشتی دینی نداشته باشد، مفهوم خدا برای او مبهم خواهد بود (Nielson, 1967: 192).