خلاصة:
نگارنده بر آن است تا در قالب یک روش علمی به «نقد تاریخی»
گزارش ابن خلدون از سانحة عاشورا بپردازد. قدر مسلم آنچه در این میان سخت
مینماید، نبود مصادیق روشن وبرجسته برای نقد تاریخی ـ حداقل در میان
پژوهشهای تاریخی فارسی زبان ـ میباشد. بنابراین در آغاز نوشتار، مفاهیم
اصلی پژوهش تعریف و شاخصسازی شده و در ادامه بر اساس تعاریف ارائه شده
رخداد مورد نظر به نقد کشیده میشود.
ملخص الجهاز:
"نگارنده برای اینکه خود را در این باره ناتوان از ارائة یک قضاوت نهایی میداند، تنها اکتفا به یادآوری چند دقیقه مینماید: نخست اینکه، چنان که پیشتر هم گفته آمد، ابن خلدون مالکی مذهب بوده است.
ابن خلدون در جای دیگری هم به تحولات دورة امام حسین (ع) و سانحة عاشورا ـ اما این بار ـ به صورت مبسوط پرداخته است و آن فصل سیام مقدمه ] 1375 ج 1: 402 ـ 418 [ با عنوان «در ولایت عهد» میباشد.
با این ملاحظات نکاتی در قالب تفسیر متن مورد نظر در پی میآید: 1ـ همانطوری که در بالا گفته آمد، ابن خلدون به عنوان یک سنی مالکی نتوانسته است باورهای مذهبی را در وظایف تاریخ نگاری خود دخیل نکند.
ابوالاعلی مودودی یکی از این نظریه پردازان برجسته است که در کتاب ارزشمند خلافت و ملوکیت در اسلام ویژگیهای نظام ملوکی معاویه را در مقایسه با خلفای پیشین برشمرده و انحرافات سیاسی و دینی معاویه را تبیین کرده، از آن جمله است: - دگرگونی در روش تعیین خلیفه: خلفای قبل از معاویه، خود برای کسب خلافت قیام نمیکردند، اما معاویه به هر صورت در پی آن بود تا خود را خلیفه کند ووقتی بر کرسی خلافت تکیه زد کسی را یارای مخالفت با او نبود و باید بیعت میکرد.
اما دربارة این گفتة ابن خلدون که معاویه بر مبنای عدالت عمل کرده و مصالح سیاسی جامعة اسلامی را لحاظ کرده است و از صحابة رسول الله انتظاری غیر از این نمیرود، تنها اکتفا به نقل اولین خطابة معاویه بعد از به دست گرفتن خلافت در نزد مردم مدینه میکنیم تا دریابیم که حکومت پادشاهی معاویه بدون آنکه یادی از سنت و سیرة نبوی داشته باشد، مقوم حاکمیت سلطنتی دنیاطلبانهای بود که «عقیده» و پایبندی به آن را کاملا نادیده گرفته بود: ..."