ملخص الجهاز:
"چه مرد است این پیر سر پور سام#همی تخت یاد آیدش گر کنام خوی مردی هیچ دارد همی#پی نامداران سپارد همی؟ چنین داد مهراب پاسخ بدوی#که ای سرو سیمین بر ماهروی به گیتی در،از پهلوانان گرد#پی زال زر کس نیارد سپرد دل شیر نر دارد و زور پیل#دو دستش به کردار دریای نیل چو بر گاه باشد در افشان بود#چو در جنگ باشد سرافشان بود رخش پژمراننده ارغوان#جوان سال و بیدار و بختش جوان به کین اندرون چون نهننگ بلاست#به زین اندرون،تیز چنگ اژدهاست نشاننده خاک در کین به خون#فشاننده خنجر آبگون چو بشنید رودابه آن گفتوگوی#برافروخت و گلنار روی کرد روی دلش گشت پر آتش از مهر زال#ازو دور شد خود خورد و آرا و مال همیشه دلم در غم مهر اوست#شب و روزم اندیشه چهر اوست (نگهبان،ص 86 و 87،بیتهای 361-371،373 و 374) زنان ایرانی هیچگاه با بیگانگان بهخصوص ترکان پیمان زناشویی نبستهاند وقتی که سهراب به ظاهر تورانی با گردآفرید ایرانی نبرد میکند و درمییابد که هماورد او دختر است،شگفتزده میشود و شیفته شجاعت و زیبایی وی میشود،ولی گردآفرید از روی استهزا به وی میگوید: بخندید و او را به افسوس گفت#که ترکان ز ایران نیابند جفت (ج دوم،ص 264،بیت 259) پهلوان ملی گناه نمیکند و پاک و شجاع است،قلبی رئوف دارد و هراسی از آزمونهای سخت ندارد وقتی سیاوش برای اثبات بیگناهی خود به درون شعلههای فروزان آتش میرود و پس از آن از آتش تندرست بیرون میآید از این راه بیگناهی وی و گناهکاری سودابه ثابت میشود،کاووس فرمان قتل سودابه را صادر میکند: به دژخیم فرمود کین را به کوی#ز دار اندر آویز و برتاب روی (جلد سوم،ص 326 بیت 545) سیاوش شفاعتش میکند و زنی را که آن همه بلا و مصیبت سرش آورده بود از مرگ میرهاند: سیاوش چنین گفت با شهریار#که دل را بدین کار رنجه مدار به من بخش سودابه را زین گناه#پذیرد مگر پند و آیین و راه (ج سوم،ص 326 ابیات 578-549) پهلوان ایرانی هوشیار،دانا و وفادار است وقتی سودابه بر آن است تا سیاوش را بفریبد،به وی میگوید که هفت سال که این مهر،خون بر چهره من میآورد،نهان از همه مرا شاد کن و روز جوانی به من ببخشای."