خلاصة:
سیاست خارجی ایالات منحده امریکا همواره در طول تاریخ این کشور
با توجه به عوامل متعددی چون: چینهبندی قدرت در نظام جهانی, جایگاه
بین المللی ایالات منحده, شرایط و ماهیت داخلی و در نهایت چشم ندازهای
تصمیم گیرندگان آن در عرصه جهانی به کا رگرفته شده است.
در بررسی سیاست خارجی امریکا دو سنت در راستای هم دنبال شده که
عبارتند از تغییر و استمرار؛ با این تاکید که ایالات منحده سنت تغییر را در
راستای استمرار جهت دستیایی به منافع ملی خود و میتنی بر جایگاه و
موقعیت این کشور در نظام بینالمللی دنبال مینماید. قابل ذکر است که
تغییرات ایجاد شده به صورت تدریجی و د رکوتاه مدت و در جهت تعدیل شیوهها بوده و میباشد.
در سیاست خارجی ایالات متحده امریکا همواره خاورمیانه از جایگاهی بس سترگ برخوردار بوده است. باتوجه به درگیری کابینه نومحافظهکار بوش به مدت شش سال در عراق براساس استراتژی سختافزاری آنان, پیامدهای ناهمگونی مانند از دست دادن هم پیمانان و شکل گیری چهرهای نامطلوب از این کشور در سطح نظام بینالمللی به دنبال داشته است. این عوامل همه و همه دست در دست هم داد تا اوباما که همواره در مبارزات انتخابانی خود صحبت از تغییر و اصلاح در سیاستهای اعمالی خود نسبت نومحافظه کاران را داشت بر مصدر ریاست جمهوری تکیه زند.
با توجه به انتخاب گزینههای وی جهت انتخاب درکابینه, شاهد سنگن تر و پررنگ تر شدن خاورمیانه در سیاست خارجی امریکا میباشیم.
با توجه به تمرکز بیش از حد در عراق در زمان کابینه جورج بوش در منطقه خاورمیانه و در حاشیه قرار گرفتن سایر موضوعات مهم و پیچیده در منطقه, تیم اوباما سیاست خاورمیانه خود را با چرخش استراتژی بربعد نرم قدرت و در جهت اولویت قائل شدن به دیپلماسی اهدافی چون پیگیری مصرانه در حل مناقشة اسرائیل با سرعت و تمرکز فزونتر و به سرانجام رساندن مسئله هستهای ایران و درنهایت کاهش تدریجی نیروها در عراق و چرخش تمرکز ایالات متحده در افغانستان در جهت ایجاد توازن در منطقه تجاورمبانه گام برمیدارد.
ملخص الجهاز:
"سیاست خاورمیانهای اوباما؛ تغییر و استمرار دکتر جواد معینالدینی* مصطفی انتظارالمهدی** چکیده {IBسیاست خارجی ایالات متحده امریکا همواره در طول تاریخ این کشور با توجه به عوامل متعددی چون:جینهبندی قدرت در نظام جهانی،جایگاه بینالمللی ایالات متحده،شرایط و ماهیت داخلی و در نهایت چشماندازهای تصمیمگیرندگان آن در عرصه جهانی به کار گرفته شده است.
با توجه به تمرکز بیش از حد در عراق در زمان کابینه جورج بوش در منطقه خاورمیانه و در حاشیه قرار گرفتن سایر موضوعات مهم و پیچیده در منطقه،تیم اوباما سیاست خاورمیانه خود را با چرخش استراتژی بر بعد نرم قدرت و در جهت اولویت قائل شدن به دیپلماسی اهدافی چون پیگیری مصرانه در حل مناقشۀ اسرائیل با سرعت و تمرکز فزونتر و به سرانجام رساندن مسئلۀ هستهای ایران و در نهایت کاهش تدریجی نیروها در عراق و چرخش تمرکز ایالات متحده در افغانستان در جهت ایجاد توازن در منطقه خاورمیانه گام بر میدارد.
بر اساس این مقاله و همچنین دیگر اظهارنظرهای وی و تیم او،حرفی اصلی و اساسی آنها در مناسبات بینالمللی را در چند موضوع میتوان خلاصه کرد؛اول آنکه سیاستهای جورج بوش اشتباه بود و نباید آن را ادامه داد،دوم آنکه امریکا ظرفیت و موقعیت رهبری جهان را دارد و رهبری امریکا پدیدهای پایان یافته نیست و سوم آنکه رهبری امریکا در همراهی با دیگران میسر است و چهارم در به کار بردن ابزارهای مختلف برای تحقق رهبری امریکا،در کنار تقویت نیروی نظامی دیپلماسی نیز مورد توجه خواهد بود."